به گزارش مردم فردا،تیم ملی بسکتبال ایران، در مرحله یک چهارم نهایی مسابقات کاپ آسیا با شکست تلخ مقابل اردن از راهیابی به جمع چهار تیم برتر این رقابتها بازماند تا وداعی تلخ و دردناک با این رقابتها داشته باشد. یک ناکامی بد و غافلگیرکننده که کسی انتظارش را نداشت. این نخستین آزمون جدی فدراسیون بسکتبال در دوره جدید خود بود که در آن نمره قبولی نگرفت و بی تردید در کارنامه رئیس جوان و بسکتبالی فدراسیون یک نمره منفی محسوب می شود. هر چند که عمر حضور داوری در فدراسیون بسکتبال هنوز به یک سال هم نرسیده و او وارث فدراسیونی ورشکسته و مصیبت زده است که در آن مشکلات فراوانی وجود دارد اما باز هم هیچکدام از این ملاحظات مهم، توجیه کننده این شکست بد نیستند.
این ناکامی البته که جای بررسی و نقد فراوان دارد و باید فدراسیون بسکتبال و کادر فنی نسبت به آن پاسخگو باشند اما شکست تیم ملی بسکتبال فرصتی را برای مخالفان رئیس فدراسیون فراهم کرد تا به بهانه این ناکامی فدراسیون بسکتبال و رئیس جوانش را آماج حملات خود قرار دهند.
مهمترین نکته ای که دستمایه این حملات قرار گرفت، تغییر کادر فنی تیم ملی است که طی این فرآیند، مصطفی هاشمی برکنار و سعید ارمغانی جایگزین او شد. اتفاقی که نقطه مرکزی ثقل انتقادات شده. بعد از تغییر روی نیمکت تیم ملی بسیاری از اهالی بسکتبال به جز دوستان و همراهان هاشمی، این تغییر را مثبت ارزیابی کردند. اگرچه برخی هم عقیده دارند اگر فدراسیون یک سرمربی درجه یک خارجی را جایگزین می کرد، اتفاق بهتری برای تحقق اهدافی بود که منجر به ایجاد نسل طلایی دیگری برای بسکتبال می شود اما هر چه باشد تغییر روی نیمکت تیم ملی یک ضرورت بود که باید رخ می داد.
سکوتی که شکسته شد
تیم ملی بسکتبال ایران با سعید ارمغانی به رقابتهای کاپ آسیا رفت و با شکستی غافلگیرکننده برابر تیم اردن وداعی تلخ با جام داشت و همین ناکامی فرصتی را بوجود آورد تا ناکامان دیروز که همیشه مدعی این بسکتبال بوده اند، از غار خاموشی بیرون آمده و دوباره در قامت یک مدعی و دانای کل ابراز وجود کنند.
سردسته منتقدین مصطفی هاشمی سرمربی قبلی تیم ملی است که سکوت خود را شکسته و با انتقاد از زمین و زمان و وضعیت تیم ملی ناکامی رخ داده را یک فاجعه بزرگ می داند. انگار نه انگار که همین آقای منتقد با همین تیم شکست هایی به مراتب تلخ تر و فاجعه ای بزرگتر را خلق کرده بود. جانمایه انتقادات اما یک جمله معترضه است: چرا من را برکنار کرده اند؟!
او حتی مدعی شده که با تیم ملی به فینال کاپ آسیا می رسیده و یا اگر بازی های آسیایی برگزار میشد، جام را فتح می کردند و قطعا به جام جهانی می رفتند. ادعاهایی بزرگ که باور آن حتی برای خود هاشمی هم سخت و غیرممکن است! چه آنکه مدعی امروز و بازنده دیروز گویا فراموش کرده که با همین تیم چه ناکامی درخشانی را رقم زده بود. این صحبت ها را فردی مطرح می کند که خودش در تهران مقابل قزاقستان، تیم ملی را با پیشتازی 13 امتیازی زمینگیر کرد و بعد از آن در لیگ برتر با تیم پرمهره مهرام حتی به جمع 4 تیم برتر نرسید و چنان جو تیمش آشفته بود که بازیکن آمریکایی آنها مایل به صحبت با سرمربی نبود. مربی ای در یکی از بازی ها آنچنان درگیری لفظی با بازیکن قدیمی تیمش پیدا کرد که کار به دنبال کردن بازیکن هم رسید!
مصطفی هاشمی البته سابقه ای طول و دراز در بسکتبال ایران دارد و به همان اندازه لیست موفقیت ها و ناکامی هایش طولانی است اما آنچه در کارنامه مطول آقای سرمربی کهنه کار بیشتر به چشم می آید، ناکامی های سریالی او به ویژه در سالهای اخیر است که ثابت می کند آقای مدعی، در این سالها چیزی فراتر یک مرد بازنده نبوده؛ از لیگ برتر بسکتبال گرفته تا تیم ملی. کنایه آمیز اینکه با این کارنامه عجیب مدعی قهرمانی آسیا و صعود به جام جهانی با تیم ملی است!
از آخرین قهرمانی او در لیگ برتر سالها می گذرد و از زمانی هم که با جمعی از بهترین های بسکتبال ایران قهرمان آسیا شد و بازیکنان خارجی مطرحی داشت و تیم های مطرح شرق آسیا هم غیبت می کردند، سالهای زیادی سپری شده.
سرمربی سابق تیم ملی معترف است که حامد حدادی با ۳۷ سال سن نیمی از تیم است اما در مقابل برای مربیان طیف سنتی بسکتبال ایران که سالهات بسکتبال را در تیول خود دارند، از جمله خودش هیچ نقشی برای عدم پشتوانه سازی در بسکتبال ایران متصور نیست. در شکست بسکتبال ایران، سهم مصطفی هاشمی و بقیه همقطارانش بدلیل سالها حاضری خوری و عدم توجه به نسل جدید و پرورش استعدادها کم نیست. آنها که بسکتبال سالها زیر سیطره تمام و کمال آنها قرار داشته، اما فقط استفاده کرده اند، انتفاع مالی و اعتباری برده اند و البته آجر روی آجر نگذاشته اند.
درباره سبک مربیگری سنتی آقای مدعی نیز هر چه بگوییم گزافه گویی است چه آنکه هاشمی به نسل مربی سنتی بسکتبال تعلق دارند که سالهاست با همان آموزه های قدیمی مربیگری می کنند، با کلاس و مطالعه بیگانه اند و حتی زبان خارجی نیز نمی دانند. شاید این سبک مربیگری برای لیگ بسته ایران هنوز خریداران کم شماری داشته باشد ولی دوره آن مدتهاست سپری شده و با این سبک و کیفیت نمی توان با بسکتبال روز دنیا مقابله کرد. مصداق عینی این انگاره وضعیت تیم ملی با مصطفی هاشمی در پنجره انتخابی جام جهانی است.
حساب کشی به نوبت!
هاشمی امروز فرصت حمله به فدراسیون را به دلیل شکست ایران از اردن، قدر دانسته، اما این انتقادات بیشتر از آنکه جنبه فنی و منطقی داشته باشد، نوعی تسویه حساب شخصی از فدراسیون به جرم برکناری او از تیم ملی است. او فدراسیون و کادر فنی را ملزم به پاسخگویی در قبال این ناکامی می داند که البته حرف بیراهی نیست و شاید تنها نکته درست انتقادات او باشد اما اگر قرار به پاسخگویی باشد، بهتر است ابتدا او در قبال ناکامی های سریالی خود در این سالها در مهرام و تیم ملی پاسخ بدهد. شکست هایی که البته تبعات کمی نداشته اند. نتایج بد با مهرام که حتی مسئولین مهرام را وادار به عدم تیمداری کرد و یا باخت ناباورانه به قزاقستان در پنجره جام جهانی که مسیر صعود ایران را دشوار کرده. اگر قرار به انتقاد است، به نظر هاشمی باید از خود شروع کند!
فدراسیون بسکتبال بعد از حضور داوری که خود بازیکن ملی و از جنس همین رشته بوده، در این مدت کوتاه تصمیمات درست و غلط بسیاری گرفته و صد البته در قبال همیه این تصمیمات و عملکرد خود باید پاسخگو باشد اما بی تردید یکی از تصمیمات درست این فدراسیون و رئیس جوانش عبور از مصطفی هاشمی بوده و تغییر روی نیمکت تیم ملی بوده.
بله آقای هاشمی؛ باید به جای فرافکنی و تسویه حساب های شخصی، بهتر است انتقادات را از خود شروع کنید و از خود بپرسید که دستاورد سالهای اخیر چه بوده؟
مشکل بسکتبال، همین خودزنی ها و بغض های نافرجام است.