به گزارش مردم فردا،با وجود افزایش چشمگیر قیمت بلیت کنسرت، اغلب اجراهای زنده موسیقی در طول سال اخیر نتوانستهاند به سوددهی مورد انتظار برسند و این عرصه که عملاً تنها محل درآمد اهالی موسیقی ایران است به حدی تنگ شده که گمان میرود چارهای جز افزایش دوباره قیمت بلیت کنسرتها نباشد. این اقدام بیشک تبعاتی خواهد داشت و مهمترین تبعاتش، محدودتر شدن سطح دسترسی عمومی به این خدمات فرهنگی است.
قیمت بلیت کنسرت پس از شیوع کرونا رشد چشمگیر داشت و حتی در یکی از کنسرتها، رقم 700 هزار تومان را نیز خود دید که عددی چشمگیر و غیرمنتظره بود. برخی از این کنسرتها با وجود چنین قیمتگذاریهایی با ظرفیت کامل اجرا داشتند و در واقع شاهد ریزش معنادار تماشاگر نبودیم، هرچند برخی ناظران تاکید داشتند برخلاف گذشته این کنسرتها با سرعت چند ساعتی Sold Out نشد و برخی گروهها و خوانندگان نیز تعداد اجراهای کمتری داشتند.
با این وجود به جز تعداد معدودی کنسرت نظیر همایون شجریان، اکثر کنسرت ها شکست خورده و نتوانسته هزینههای کنسرت را تامین کنند. این اتفاق با توجه به قیمت بلیت کنسرتها به ظاهر عجیب میآید اما با بررسی جزئیات میتوان به چالش پیش روی آنها پی برد. هزینه اجاره سالنهای بزرگ رشد شدیدی داشته که بخش قابل توجهی از بهای بلیت را شامل میشود و در کنار آن، دستمزد آهنگسازان و نوازندگان نیز متاثر از شرایط عمومی افزایش یافته و در نهایت ارائه کنسرت به مراتب گرانتر تمام میشود.
با این تعابیر، حتی اگر همایون شجریان نیز در کنسرت اخیرش در کنار خود از ترکیبی نوازندگان برجسته موسیقی ایران نظیر حسین علیزاده و کیهان کلهر بهره میبرد و قصد داشت دستمزد واقعی آنها را نیز پرداخت کند، احتمالاً حتی کنسرت اون نیز با چالش بازگشت هزینه مواجه میشد و شاید خبری از اهدای بلیت به دانشجویان نبود. این توصیف نشان میدهد شرایط برای خوانندگان سنتی و پاپی که جزو چند چهره اول این سبکها نیستند، تا چه حد دشوار خواهد بود.
البته مسئولان معاونت هنری وزارت فرهنگ و ارشاد وعده ارائه سالن به گروهها برای کاهش هزینه تمام شده برگزاری کنسرت را دادهاند اما خبرنگار «تابناک» نتوانست مجموعه وسیعی از این تمهیدات را برای گروههای مختلف رصد کند. با این وضعیت احتمالاً افزایش دوباره قیمت کنسرتها در دور تازه برپایی کنسرتها که پس از ماه صفر شروع میشود را شاهد خواهیم بود و این خدمات فرهنگی که هماکنون نیز دور از دسترس بخش وسیعی از مردم است، از دسترس بخشی از طبقه متوسط رو به بالا نیز خارج میشود.
این شرایط قاعدتاً نمیتواند با عدالت فرهنگی قابل تطبیق باشد اما باید در نظر داشت در شرایط اقتصادی کنونی مدیریت این عرصه بسیار دشوار است و شاید عموم مردم گزینهای جز شنیدن قطعات در دستگاههای پخش نداشته باشند. در شرایط کنونی حتی خدمات فرهنگی دیگر نظیر تئاتر و فیلم نیز محصولات مورد مصرف طیف محدودی از مردم شدهاند که این اتفاق آنچنانی خوشایندی به ویژه برای اهالی هنر ایران نیست.