به گزارش مردم فردا،مویم اجازه نداد مدرسه بروم. او من را برای دستفروشی به خیابان فرستاد؛ سر چهارراه دستمال کاغذی ماشین میفروختم بعد هم به یکی از دوستانش معرفیام کرد که مواد جابهجا کنم.
چه مدتی موادفروشی میکردی؟
من از ۹سالگی این کار را میکردم. خرجی خودم و خواهرم و عموی معتادم را از این راه درمیآوردم.
پدر و مادرت کجا هستند؟
پدر و مادر ندارم، من و خواهرم از بچگی با عمویم زندگی میکنیم. ما که خیلی کوچک بودیم مادرم فوت کرد و بعد هم پدرم تصادف کرد و فوت کرد. عمویم ما را پیش خودش برد و بزرگمان کرد.
از چندسالگی کار میکنی؟
از وقتی هشتساله بودم. عمویم اجازه نداد مدرسه بروم. او من را برای دستفروشی به خیابان فرستاد؛ سر چهارراه دستمال کاغذی ماشین میفروختم بعد هم به یکی از دوستانش معرفیام کرد که مواد جابهجا کنم. پورسانتش را به عمویم میداد و اینطوری زندگیمان را تامین میکردیم.
در این مدت بازداشت نشدی؟
من خیلی بچه بودم کسی به من شک نمیکرد. پولی که از راه فروش دستمال کاغذی به دست میآوردم برای خودم و خواهرم بود. پول مواد هم به جیب عمویم میرفت.
خواهرت حالا کجاست؟
او هنوز پیش عمویم است. درس میخواند، دو سال از من کوچکتر است.
عمویت زن و بچه ندارد؟
زن داشت، اما چون معتاد بود زنش از او جدا شد و بچهاش را هم با خودش برد.
تا به حال درباره عمویت به پلیس حرفی زدهای؟
نگفتم، چون او ما را دوست دارد. ما کسی را به جز عمویم نداریم. خواهرم پیش او راحت است. عمویم ما را دوست دارد، اصلاً اذیتمان نمیکند و کتک نمیزند و سختگیری نمیکند. در این مدت هم کلی دنبال کارهایم بوده است.
اما به هر حال تو را مجبور کرده مواد بفروشی؟
چون اعتیاد دارد این کار را کرده است. من از عمویم راضی هستم. ما کسی را نداریم، او تنها پناهگاه من است.
میدانستی اگر بازداشت شوی حتی ممکن است مجازات سنگین داشته باشی؟
من این چیزها را نمیدانستم، اصلاً نمیدانستم این کار زندان دارد. من فکر میکردم مواد مثل دارو است و مردم استفاده میکنند که خوب شوند!