به گزارش مردم فردا،در این بحث تعدادی از اهالی موسیقی و برخی دستاندرکاران برگزاری کنسرتها؛ تهیهکنندگان و کنسرتگذاران، صاحبان سالنها و... همراهیمان کردند که گزارش آن را در ادامه میخوانید.
ناآگاهی مدیران تصمیمگیرنده برای موسیقی نسبت به این هنر
امیرعباس ستایشگر، از اهالی موسیقی، عضو هیاتمدیره مجمع صنفی ناشران آثار شنیداری و عضو علیالبدل هیاتمدیره خانه موسیقی در صحبتهایش به نکتهای عجیب در نامه ستاد ملی مقابله با کرونا به اهالی موسیقی اشاره کرد؛ اجازه ازسرگیری برگزاری کنسرتها با ۵۰ درصد ظرفیت سالن با حضور نهایتا ۱۰۰ نفر! این اجازه در حالی صادر شده است که طبق گفته ستایشگر به عنوان مثال اگر قرار باشد از ۵۰ درصد ظرفیت سالنی مانند وزارت کشور استفاده کنید میزبان ۱۵۰۰ نفر خواهید بود و نه ۱۰۰ نفر و این به قولِ ستایشگر نشان از ناآگاهی مدیرانی که بیرون از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی برای موسیقی تصمیم میگیرند نسبت به این هنر و سازوکار و پروسه انجام آن دارد.
بخشی از صحبتهای ستایشگر به شرح زیر بود:
«من سه جلسه به ستاد ملی کرونا رفتم و راجع به بازگشایی کنسرتها در قالب جشنواره موسیقی فجر صحبت کردم و استنباطم این است که چالش اصلی، آنجاست و معتقدم دو جلسه اخیرِ سرپرست دفتر موسیقی با تهیهکنندگان و کنسرتگذاران و صاحبان سالن نیز در پی چالش نادیده گرفته شد در ستاد ملی مقابله با کرونا برگزار شد. نکتهای که مغفول مانده این است که ذات ویروس کرونا، با برخی فعالیتها همخوانی ندارد و مشابه اصرار ما برای همراهکردنشان با هم در هیچ کجای دنیا دیده نمیشود و اینجا هم نباید دیده شود.
گمان نمیکنم تا پیش از شروع جدی واکسیناسیون، کسی توقع داشته است که کنسرتها باز شوند تا همراه با خانوادهاش به کنسرت برود. کما این که امروز هم با شک و تردید به این موضوع نگاه میکنم که آیا اعضای یک خانواده حاضرند علیرغم تهدید احتمالی علیه سلامتیشان به کنسرت بروند یا نه؟ این موضوعی است که باید روی تابلویی بالای سرمان بنویسیمش: موسیقی و در اصل تجمع با کرونا تداخلی ذاتی دارد اما متاسفانه دولت در ماههای گذشته، از بدو شیوع کرونا، از همراهی با هنرمندان و رسیدن به این که «شما نباید فعالیت کنید اما باید تامین شوید» عاجز بود. این را هم اضافه کنم که دولت، خود نیز سورپرایز شد و اگر به آن زمان برگردیم به یاد میآوریم که آن زمان کسی نمیدانست چه باید کند.
من در دیماه ۱۳۹۹ دو جلسه با ستاد کرونا داشتم و مشکل اصلی را در عدم شناخت مسئولین غیرمترتب به این حوزه میدانم. مسئلهای که میتوان به همه ارکان موسیقی تعمیمش دادم، مشکلی که به عنوان مثال در حوزه مالیات هم با آن مواجهایم. به این معنا که فرد تصمیمگیرنده برای موسیقی در حوزه بیرونی وزارت ارشاد، هیچ دیدی نسبت به این هنر و نسبت به پروسه انجام آن ندارد. یکی از بزرگترین اشتباهات جامعه و مسئولین ما این است که موسیقی را با تئاتر و سینما مقایسه میکنند. سالن سینما با استفاده از ۵۰ درصد ظرفیت به عنوان مثال میتواند میزان ۲۰۰ یا ۳۰۰ نفر شود و ما هم اگر دستورالعمل ستاد ملی مقابله با کرونا در مورد سینما را در موسیقی داشتیم میتوانستیم در ماههای قبل شاهد برگزاری کنسرتها باشیم اما در نامه دکتر رئیسی خطاب به ما نوشته شده بود «با ۵۰ درصد ظرفیت نهایتا ۱۰۰ نفر» و این نشان میدهد هیچ درک حرفهای وجود ندارد. چون منِ نوعی اگر بخواهم با ۵۰ درصد ظرفیت سالن کنسرت برگزار کنم باز هم میزبان ۱۵۰۰ نفر در سالن وزارت کشور خواهم بود و اگر بخواهم بخش دوم این جمله یعنی «نهایتا ۱۰۰ نفر» را رعایت کنم دیگر آن استفاده از ۵۰ درصد ظرفیت سالن بیمعنی میشود.
مشکل این است که ما تنها یک شابلون داریم و میخواهیم همه مشکلات حوزه فرهنگ و هنر را با همان یک شابلون حل کنیم. وقتی من در آن ستاد برای دکتر قاسمی و دکتر فرهادی توضیح دادم خودشان گفتند که ما در حق موسیقی سختگیری زیادی کردهایم و اینها در این یک سال و اندی مغفول ماندهاند. پس خودشان هم میدانند که حداقل میتوانستند اجازه برگزاری کنسرتهای غیرتجاری را بسیار پیش از این صادر کنند که متاسفانه نکردند. مشکل ما عدم توانایی در برگزاری کنسرتهای موسیقی نیست، مشکل ما عدم شناخت کسانی از ماست که بیرون از حوزه ارشاد برای موسیقی تصمیم میگیرند و قانعکردنشان بسیار دشوار است.»
قیمتگذاری کنسرتها و سهم تهیهکننده، صاحب سالن و هنرمند
علی نیکونیا، تهیهکننده و مدیر تولید حوزه موسیقی با بیان که «باید بپذیریم که شرایط، ملتهب و جامعه، متضرر شده است و قیمتگذاریمان باید متعادل باشد و قیمت تعادلی نه نظر من که راهکاری قابل دستیابی است» از لزوم توجه تهیهکنندگان و کنسرتگذاران، صاحبان سالن و هنرمندان به این نکته گفت که در شرایط کنونی قرار نیست از برگزاری کنسرت سودی ببرند و صرفا میبایست به این که ضرر نکنند راضی باشند.
بخشی از صحبتهای نیکونیا به شرح زیر بود:
«موضوع ما ۲۲ ماه تعطیلی کنسرت و موانع و چالشهای پیش رو برای ازسرگیری آن است. ۲۲ ماهی که در طول آن، فعالیتهای صنفی نیز عملا یا متوقف یا آنقدر ناچیز بوده است که نمیتوان به حسابش آورد. بعد از مدتی که اهالی طب و سلامت اندکی بر کرونا مسلط شدند بسترهایی مجازی برای ارائه موسیقی فراهم شد اما نه از سمت هنرمند و نه از سمت مخاطب مورد استقبال قرار نگرفت چون نوازنده و خواننده نیازمند ارتباطی مستقیم با مخاطبش برای تبادل حس و انرژی و ایجاد فضایی بود که در بستر مجازی میسر نمیشود و نشد.
من میخواهم به بحث افزایش قیمت بلیتها در صورت بازگشایی سالنها بپردازم. این مسئلهای تکراری است و همهمان میدانیم برای خرید تکتک اجناس مورد نیازمان، در طول هر ماه، با افزایش قیمت مواجهایم اما چگونه است که وقتی این اتفاق برای بلیت کنسرت رخ میدهد هراسان میشویم؟! در حالی که به نظر من نام این اتفاق نه افزایش قیمت که معادلشدن قیمت طی ۲۲ ماه تعطیلی است یعنی ارزشِ عددی که امروز به عنوان قیمت بلیت ارائه میشود معادل ۵۰ هزار تومانِ ۲۲ ماه پیش است. من معتقدم هر کدام از ما باید سهممان را بپذیریم، صاحب سالن، تهیهکننده و هنرمند، هر کدام باید سهمشان را بپذیرند و تنها در این صورت است که به عددی مشخص میرسیم؛ عددی که موجب ضررمان نشود در عین حال که میدانیم سودی هم برایمان به همراه ندارد. به نظر من نفس کار نباید به خاطر منافع شخصی متوقف شود و تعقل و تعامل میان اهالی موسیقی است که موجب این اتفاق میشود.
من نمیخواهم از سمت یک کنسرتگذار صحبت کنم و معتقدم همگی باید تابع نخست اخلاقگرایی سلامت و سپس اخلاقگرایی اقتصادی باشیم. ما باید بپذیریم که شرایط، ملتهب و جامعه متضرر است و قیمتگذاریمان باید متعادل باشد. قیمت تعادلی نه نظر من که راهکاری قابل دستیابی است. چرا که مشروعیت از رضایت مردم و نه از منافع شخصی ما به دست میآید.»
مجید پیرایش، مدیر سالن همایش ایرانیان در پاسخ به این بخش از صحبتهای نیکونیا چنین گفت:
«خوشحالم که دغدغه شما برای برگزاری کنسرت نخست انسانی و بعد اقتصادی است. نکتهای که ما نیز در سالنهایمان مدنظر میگیریم. میدانید که سالنها هرچند مجاز به میزبانی از برگزاری کنسرت نیستند اما میزبان همایشهای ارگانی میشوند و شاید شما ندانید که هنگام برگزاری هرکدام از این همایشها چه حجمی از فشار بر کارکنان سالنها وارد میشود. کارکنانی که با ماسک و شیلد و ترس و لرز بابت سلامتشان و صرفا برای گذران زندگی به این کار تن دادهاند. ما نیز به هیچ عنوان راضی نیستیم که به قیمت از دست دادن سلامت حتی یک نفر، سالنها باز شود. این را در مورد لزوم توجه به آنچه با عنوان اخلاقگرایی سلامت در صحبتهای شما آمد، عرض کردم.
اما در مورد اخلاقگرایی اقتصادی، اگر من بخواهم سالن ۲۰۰۰ نفره همایش ایرانیان را مطابق منطق تورم جامعه اجاره دهم و هزینههای واقعی خودم و دستمزد صدابردار، نورپرداز، الایدی و... را مطابق حق بپردازم باید به ازای هر صندلی از اجارهگیرنده، ۱۲۰ هزار تومان دریافت کنم ولی هم من و هم شما میدانیم که نشدنی است. پس در نامهای که به شکل عمومی هم منتشر شد طرحی به تهیهکنندگان ارائه دادیم و گفتیم حاضریم بر مبنای ظرفیت بازشده برای فروش، یکچهارم درآمدتان را به عنوان اجاره سالن دریافت کنیم. منطقش هم این بود که یکچهارم ظرفیت بازشده فروش بلیت به سالن و کلیه امکاناتش، یکچهارم به تهیهکننده، یکچهارم به هنرمند و یک چهارم به تبلیغات تعلق بگیرد اما متاسفانه با موضعگیری عجیب و غریبی از سوی همصنفانمان مواجه و به دست انداختن در کیسه تهیهکنندگان متهم شدیم. در نهایت سالنداران توافق کردند جهت حمایت از راهاندازی مجدد کنسرتها، به دستمزدی حداقلی یعنی صندلیای ۳۵ هزار تومان اکتفا کنند و این جاست که معتقدم تهیهکنندگان هم باید قدمی اساسی بردارند و بدانند اگر قرار باشد سقف قیمت بلیت را ۴۰۰ هزار تومان در نظر بگیرند با ریزشی اساسی مواجه خواهند شد. پیشنهاد ما به تهیهکنندگان قیمتگذاری بلیت نه با سقف و کف ۴۰۰ و ۱۰۰ هزار تومان که عددی مابین ۱۵۰ تا ۲۰۰ هزار تومان بود. البته که قیمتگذاری به ما مربوط نیست اما امیدواریم عدد نهاییشان را حداقل تا شش ماه آینده که مردم مجددا به آمدن به سالن عادت میکنند، چنین در نظر بگیرند.»