به گزارش مردم فردا،پیش از آنکه بخواهیم به آثار ارزشمند غایب در مراسم اسکار بپردازیم، نگاهی به لیست حاضران خواهیم انداخت. در این لیست دو فیلم شاخص توجهها را به خود جلب میکنند. «باربی» و «اوپنهایمر» که هر کدام به ترتیب ساخته گرتا گرویگ و کریستوفر نولان هستند، بیشترین تعداد نامزدی را از میان آثار دیگر کسب کردهاند. نکته حائز اهمیت آن است که هر دو اثر در بخش بهترین فیلم سال حضور دارند. چرا این دو فیلم بیشترین تعداد نامزدی را در جایزه اسکار دارند؟
پاسخی که برای فیلم «اوپنهایمر» در نظر گرفته شده را طی یک یادداشت پس استقبال جشنواره کن از این اثر دادهایم. حال به سراغ «باربی» خواهیم رفت. فیلمی که سعی دارد به شکلی فانتزیک جریانهای اجتماعی و سیاسی را مورد بحث و نقد قرار دهد. اغلب گمان میکنند برگ برنده «باربی» سوژه کردنِ همین جریانات است. اما آیا سوژه کردن یک امر اجتماعی و سیاسی کافی است؟ شاید در قالب یک سخنرانی کافی باشد، اما سینما اینگونه نیست!سینما عُمق دارد. دارای زیرمتن است. درونمایه و مضمون دارد. برای بیان دغدغه خود از درام یا تصاویر فرمال بهره میبرد. نمیتوان به راحتی مدیومی را که ملقب به هنر هفتم است، در یک سخنرانی واضح و روشن خلاصه کرد. بله! «باربی» یک سخنرانی واضح و روشن در مسیر جنبشهای روز اجتماعی است. نه چیزی کمتر و نه چیزی بیشتر از آن. اما ماجرا در این نقطه ختم نمیشود. علت اهمیت اسکار به این فیلم را میتوان در معلولی دیگر جستوجو کرد. یکی از سابژانرهای فیلم «باربی» موزیکال است. این ژانر بیش از نیم قرن مورد توجه اسکار بوده است. فیلم Sound of Music یا همان «اشکها و لبخندها» یکی از مثالهای بارز پیرامون این بحث میتواند باشد. «اشکها و لبخندها» به کارگردانی رابرت وایز در ده رشته مختلف نامزد شد و موفق به کسب پنج جایزه اسکار شد. مثال دیگری که در این بحث موضوعیت دارد، «ژیژی» ساخته وینسنت مینلی است. این اثر در سال ۱۹۵۹ توانست ۹ جایزه اسکار را از آن خود کند. نتیجهای که از این مصداقها میگیریم توجه غیرمنطقی اسکار به ژانر موزیکال است. به عنوان آخرین نمونه باید به سراغ فیلم «لالا لند» برویم. فیلمی که در اسکار ۲۰۱۷ با آغوش باز آکادمی اسکار مواجه شد. بسیاری از فیلمهای موزیکال جای فیلمهای مهم تاریخ سینما را در اسکار پر کردند. این امر برآمده از ریشههای پرقدرت ژانر موزیکال در قلب سینمای آمریکا است. آمریکا این ژانر را از زمان فرد آستر و جینجر راجرز به عنوان یک سینمای ملی میداند. بنابراین همواره به این نوع از سینما پر و بال داده است.
با گذار از این بحث به غایبان اسکار میرسیم. به افراد و آثاری که حضور آنها در مراسم اسکار پیشبینی میشد. در بخش سینمای بینالملل (غیر انگلیسی زبان) جای خالی دو فیلم از دو کارگردان مهم سینما بسیار احساس میشود. فیلم «برگهای افتاده» اثر آکی کوریسماکی و «هیولا» ساخته هیروکازو کورئیدا پس حضور در جشنوارههای مختلف جهانی و درخشش در آنها هیچ جایگاهی در مراسم اسکار ندارند. عدم حضور این دو فیلم -خصوصاً «برگهای افتاده»- در اسکار نشان دهندۀ بیاعتنایی اسکار به سینمای عمیق و مفهومی است. اسکار توجه خود را بر مصداقها معطوف کرده تا مفاهیم!
در بخش بازیگری نیز با انتشار لیست نامزدها تمام معادلات بهم خورد. تا پیش از این رقابت خواکین فینیکس و لئوناردو دیکاپریو در کنار پل جیاماتی مورد حدس بود. اما پس تماشای فهرست نامزدهای بهترین بازیگر نقش اول مرد تنها نام پل جیاماتی دیده قابل رویت بود و تمام تلاشهای فینکس و دیکاپریو بر باد رفت!
البته نباید حضور فیلمهای لایق در این مراسم را نادیده گرفت. آثاری همچون «زندگیهای گذشته»، «جاماندگان»، «روزهای عالی» و «آناتومی یک سقوط» از مختصات و مقتضیات سینمای هنری سرشار هستند.