به گزارش مردم فردا،شهاب حسینی سالهاست در سینمای ایران شمایل یک ستاره را دارد. فارغ از جذابیتهای ظاهری، بازی در نقش شخصیتهای همدلی برانگیز و همچنین خلق و خو و شیوه رفتاریاش در ارتباط با عموم مردم، از او شخصیتی منحصر به فرد در سینمای ایران ساخته است. از او خاطرهای جالب به یاد دارم که ذکر آن در مقدمه این گفتوگو خالی از لطف نیست. در جشنواره سی و هشتم فجر، فیلم «شین» به تهیهکنندگی او در بخش خارج از مسابقه به نمایش درآمد. شهاب حسینی تنها چند ساعت پس از طی کردن مسافت طولانی سفر از آمریکا به ایران، با تحمل خستگی شدید ناشی از اختلاف ساعت و همچنین نگرانیهایی که از شیوع بیماری کرونا به گوش میرسید، در کاخ جشنواره حضور پیدا کرده بود. جمعیت زیادی از هوادارانش بیرون از سالن سینما در انتظار دیدار با او بودند. شهاب حسینی میتوانست مانند بسیاری دیگر از سلبریتیها با همراهی نیروهای تشریفات جشنواره، مسیری دیگر را انتخاب کرده و مستقیم راهی پارگینگ شود. اما زمانی که متوجه حضور هواداران خود شد، تصمیم گرفت تا از درب اصلی خارج شده و با آن جمعیت مشتاق به گپ و گفت پرداخته و با آنها عکس یادگاری بگیرد. اما این روند به قدری طولانی شد که در ساعات پایانی شب، بسیاری از هواداران او راه خانه را پیش گرفتند. برایم جالب بود بدانم که این ستاره سینمای ایران تا چه وقت حضور در این جمعیت و خستگی را تاب میآورد. او تا آخرین لحظه در محل باقی ماند و با همه افرادی که خواهان دیدار با او بودند عکس یادگاری گرفت و تقریبا آخرین فردی بود که فضای بیرونی کاخ جشنواره را ترک کرد. غرض از بازگویی خاطره این بود که ثابت شود محبوبیت یک فرد در میان نسلهای متفاوت، امری اتفاقی نیست…
شهاب حسینی چند سالی است که قدم به دنیای فیلمسازی گذاشته و آثاری را کارگردانی کرده است که عموما به دور از جریان غالب موجود در سینمای ایران هستند. «نویسنده مرده است» تازه ترین فیلم او در مقام کارگردان است که آن را با بازیگرانی آمریکایی در این کشور مقابل دوربین برده است. اثری که فارغ از ایده جذابش، دارای مفاهیم و دغدغههایی بوده که در زیرمتن آن جاری است. این فیلم در قالب برنامه اکران نوروزی گروه سینمایی هنر و تجربه به روی پرده رفته است.
محمدعرفان صدیقیان
٭٭٭ «نویسنده مرده است» نخستین تجربه فیلمسازی شما در کشور آمریکا است. چه دغدغهای باعث شد تا این اثر را برای کارگردانی انتخاب کنید؟
– زمانی که به آمریکا مهاجرت کردم این تصور را داشتم که قرار است سالهای سال در آنجا زندگی کنم. زمانی که وارد این کشور شدم با سوالهای مختلفی درباره چگونگی کار در آمریکا مواجه بودم. از طرفی فعالیت در سینمای هالیوود چندان منطقی و حقیقی به نظر نمیرسید و من هم میخواستم فیلمسازی را تجربه کنم. دغدغه دیگر من این بود که بتوانم با بررسی تاریخ ادبیات ایران، آثاری را انتخاب کنم تا بلکه بتوانیم با آداپته کردن آنها به زبان انگلیسی، فیلمهایی را برای مخاطبان جهانی به تولید برسانیم. باید آثار بزرگانی همچون مولانا، فردوسی و سایر گنجینههای ادب و هنر این کشور را دستمایه نگارش فیلمنامههایی به زبان انگلیسی قرار داد تا در نتیجه آن، آثاری ساخته شوند تا نشانگر عظمت فرهنگ و هنر ایرانی باشند. ساخت فیلمهایی در شان فرهنگ ایرانی، کاری بسیار دشوار است و هزینههای زیادی را طلب میکند. من تلاش کردم به صورت کاملا شخصی در این مسیر قدم گذاشته و تجربیاتی را به دست آورم. این فیلم دو پرسوناژ اصلی دارد و میشد آن را به صورت تله پلی کار کرد. به صورت اتفاقی لوکیشنی را یافتم و به این نتیجه رسیدم که شرایط برای به تصویر کشیدن آنچه در ذهن دارم مهیا است. امیدوارم این فیلم بتواند راهی را برای مهاجران ایرانی در اروپا و آمریکا باز کند. چراکه عموما هموطنان ما در خارج از کشور افرادی توانمند و موفق هستند. قصد داشتم به بهانه ساخت این فیلم، از قلم نویسندگان ایرانی حمایت کنم. زمانی در آمریکا از فرهنگ و ادبیات غنی ایرانی صحبت میکردم و یک آمریکایی از من خواست تا برای او مثالی بزنم. من فکر کردم شاید آنها با داستان رستم و سهراب به لحاظ روایی نتوانند ارتباط چندانی برقرار کنند. از آنجایی که ورزش بوکس در آمریکا شناخته شده و محبوب است، من آن را در قالب مبارزه بوکس تعریف کردم و اشتیاق زیادی در طرف مقابل ایجاد شد، تا حدی که سوالاتی را پیرامون چگونگی به دست آوردن حق رایت آن مطرح کرد.
٭٭٭عموما گنجیه ادبیات ایران سرشار از قصههایی است که میتوانند مبنای تولید آثار سینمایی قرار بگیرند اما متاسفانه کمتر به آنها پرداخته میشود…
بله. در گنجینه ادبیات کهن و معاصر ایران آثار زیادی وجود دارد که قابلیت عرضه به مخاطبان جهانی را دارا هستند. آنها میتوانند معرف فرهنگ ایران در سطح جهان باشند. برای مثال در دفتر اول مثنوی مولانا، داستان پادشاه و کنیز از اولین مثلهای عاشقانه است که مولوی آن را پیش از ویلیام شکسپیر مطرح میکند. و یا داستانهای جذاب کلیله و دمنه میتوانند داستان فیلمهایی از کمپانیهای بزرگی همچون دیزنی و پیکسار را تامین کنند. و یا میتوان از میان آثار غلامحسین ساعدی و اکبر رادی مثالهایی را مطرح کرد که قابلیت عرضه در سطح جهانی را دارا هستند و متاسفانه در حال حاضر اجرایشان با مشکلاتی مواجه است.
٭٭٭در ایران حدود یک دهه است که علاوه بر بازیگری، وارد حرفه کارگردانی و تهیهکنندگی شدهاید. «نویسنده مرده است» اولین فیلمی است که در کشور آمریکا ساختهاید. آیا قصد دارید به فیلمسازی در این کشور ادامه دهید؟
بعد از فیلم «نویسنده مرده است» اثر دیگری را در آمریکا کارگردانی کردم که جیمز واگنر و جیا مورا دو بازیگر اصلی فیلم «نویسنده مرده است» به همراه چند بازیگر دیگر که از ایرانیهای مقیم آمریکا هستند در آن ایفای نقش کردهاند. ایده اولیه آن اثر از متن یکی از نمایشنامه نویسان فرانسوی به نام ژیلبر سسبورن گرفته شده است. نام اصلی فیلم «حرکت آخر» (The Last Act) است که در زبان فارسی به صورت «پرده آخر» ترجمه شده است. فیلمی که دومین تجربه فیلمسازی من در کشور آمریکا بود و اکنون در حال طی کردن مراحل حضور در جشنوارههای مختلف است. این فیلم برای جشنواره فیلم فجر هم ارسال شده بود که از ما خواستند برای حضور در این جشنواره، یکی از صحنههای فیلم را حذف کنیم که آن را نپذیرفتیم.
٭٭٭شما در چند فیلمی که ساختهاید فضای متفاوتی را نسبت به جریان کلی سینمای ایران تجربه کردهاید. به نظر میرسد در کارگردانی نوعی سینمای شخصی و مختص به خود را دنبال میکنید که چندان رویکردهای سینمای تجاری در آن به چشم نمیخورد. گویا تلاش میکنید تا به نوعی درونیات خود را به تصویر بکشید.
علاوه بر این موضوع، این مسئله به توانایی پردازش من نیز باز میگردد و همواره تلاش میکنم به اندازهای که توانایی دارم در این مسیر حرکت کنم. برای مثال فیلم «نویسنده مرده است» تنها با ۴۰ هزار دلار ساخته شده و فیلمبرداری آن فقط ده روز به طول انجامیده است. اما در هر حال، اگر روزی به سراغ پروژههای بزرگتری بروم باز هم در مسیری که به آن معتقد هستم حرکت میکنم.
٭٭٭فضا و شرایط فعالیت در سینمای ایران با کشور آمریکا بسیار متفاوت است و این تفاوت حتی در تولید فیلمهای مستقل در کشور آمریکا نیز احساس میشود. ساخت فیلم در این کشور برای شما با چه چالشهایی همراه بود؟
حتما ساخت یک فیلم در کشور آمریکا با دشواریهای مختلفی رو به رو است. کار کردن در سینمای آمریکا دارای دشواریهایی است که در ایران وجود ندارد و برعکس، فعالیت در سینمای ایران نیز مخاطراتی به همراه دارد که در آمریکا وجود ندارد. برای مثال در کشور آمریکا، این حرفه کاملا یک صنعت به شمار میرود و یک صنعت نیز نیاز دارد تا از لحاظ تایمینگ و زمان بندی به صورتی دقیق برنامه ریزی شود و در این خصوص هیچ اهمالی وجود نداشته ندارد. به همین دلیل برای هر یک از عوامل، از کارگردان گرفته تا سایر مسئولیتهای دخیل در تولید یک اثر، چندین نفر در صف انتظار هستند تا در صورت بروز یک مشکل، جایگزین او شوند. به دلیل شکل گیری این صنعت بزرگ و پیچیده در سینمای آمریکا، فرصتی برای اشتباه کردن وجود ندارد و حتی اگر یک کارگردان نتواند مسئولیتهای مربوط به خود را به نحو احسن انجام دهد، به سرعت او را کنار میگذارند و فردی دیگر را جایگزین او میکنند. چراکه در سینمای آمریکا، این کمپانی است که تعیین کننده است.
٭٭٭به همین دلیل است که در سینمای آمریکا قوانین متعددی برای نحوه فعالیت عوامل یک فیلم تعیین شده است که تحت هیچ شرایطی نمیتوان آنها را زیر پا گذاشت…
دقیقا همینطور است. برای مثال اگر در کشور آمریکا فیلمی را تولید میکنید که در آن از بازیگر کودک استفاده میشود، به عنوان یک فیلمساز مسئولیت سنگینی را برعهده خواهید داشت. و یا اگر بخواهید از حیوانی در صحنههای فیلمبرداری استفاده کنید، باید بسیار مراقب باشید. چراکه هریک دارای حقوقی مختص به خود هستند و در هر جلسه فیلمبرداری، بیش از چهار ساعت نمیتوانید از آنها استفاده کنید و حتی اگر پدر یک کودک برای حضور فرزندش در ساعت کاری بیشتر رضایت داشته باشد، این عوامل هستند که کار را ادامه نخواهند داد. در آنجا قوانینی وجود دارد که به شدت عوامل تولید یک فیلم را کنترل میکنند و در صورت بروز مسائل اینچنینی، عوامل با جریمههای سنگینی مواجه میشوند. برای نمونه، اگر سندیکای فیلمبرداران متوجه شود که فیلمی در حال تولید است که از بازیگر کودک بیش از چهار ساعت در یک جلسه استفاده شده است، فیلمبردار آن فیلم را پانزده هزار دلار جریمه خواهد کرد.
٭٭٭اما در عین حال، همین وجوه برنامه ریزی شده و صنعتی سینما در آمریکا میتواند باعث شود تا بسیاری از مشکلاتی که برای تولید یک اثر در سینمای ایران تجربه میکنیم، هنگام کار در سینمای آمریکا با آن رو به رو نباشیم.
بله همینطور است. در آمریکا زمانی که برای ساخت یک فیلم تصمیم میگیرید، تنها به اجرای آن فکر میکنید. دیگر خبری از هفت خان رستم نیست که مجبور باشید مراحل مختلفی را طی کرده و انواع مختلفی از مجوزها را دریافت کنید. این مسئله از مزیتهای کار در سینمای آمریکا است. اما در هر صورت وجود قوانین سفت و سخت، چالشهایی را برای فیلمساز به وجود میآورد. در ایران برای تولید یک فیلم آسودگی بیشتری وجود دارد و برای نمونه زمانی که به صحنه فیلمبرداری میرسیم، فرصتی برای گپ و گفت وجود دارد اما در آنجا هرگز چنین موضوعی تعریف نشده است و همه چیز روند حرفهای خود را طی میکند.
٭٭٭شما فیلم «مقیمان ناکجا» را نیز با نگاهی به نمایشنامه «مهمانسرای دو دنیا» نوشته اریک امانوئل اشمیت کارگردانی کردهاید. «نویسنده مرده است» نیز بر اساس متنی به همین نام نوشته آرش عباسی ساخته شده است. در گفت و گو عنوان کردید «پرده آخر» تازه ترین اثر خود را نیز بر اساس یکی از نمایشنامههای ژیلبر سسبورن مقابل دوربین بردهاید. چه دلیلی باعث میشود تا آثار موجود در حوزه ادبیات نمایشی را مبنای ساخت آثار خود قرار دهید؟
دلیل این موضوع این است که هنگامی که نمایشنامهای مبنای ساخت یک اثر سینمایی قرار میگیرد، اساس و مبنای طرح و قصه بسیار محکم است. جذابیت دیگر استفاده از نمایشنامه در ساخت فیلم برای من این است که اغلب این آثار، تنها در یک مکان اتفاق میافتند و به همین دلیل به لحاظ تولیدی بسیار مقرون به صرفه هستند. خصوصا زمانی که قرار است هزینههای تولید یک فیلم را شخصا برعهده بگیرم و در این زمان بهترین گزینهها نمایشنامههایی هستند که در یک لوکیشن اتفاق میافتند و در اینصورت حداقل میدانید روی متنی دست گذاشتهاید که از نظر دراماتیک دارای ویژگیهایی است که حتی اگر آن را برای افرادی تعریف کنید ممکن است قصه برای آنها جالب باشد.
٭٭٭شما به عنوان یک ایرانی فیلمی را در آمریکا کارگردانی کردهاید. واکنش مخاطبان آمریکایی به این فیلم چگونه بود؟
برای برخی از مخاطبان آمریکایی جالب بود که نشانههایی از فرهنگ ایرانی در رابطه میان دو شخصیت فیلم وجود دارد. موضوعاتی که در فرهنگ آمریکایی تعریف نشده است و همین موضوع برای آنها جالب بود. برای مثال لحظهای که شخصیت مرد میخواهد خانه را ترک کند، مطابق با فرهنگ آمریکایی برای جلوگیری از این اتفاق اصراری وجود نخواهد داشت. اما برای شخصیت دختر مهم بود که پسر با حال بد خانه او را ترک نکند. این موضوع برای آنها جالب بود و میدانستند که چنین موردی از فرهنگ ایرانی وارد قصه شده است. فکر میکنم رسالت سینما و فیلمسازی در این است که بتواند اثر گذار بوده و جرقهای را برای اندیشیدن در ذهن مخاطب ایجاد کند. البته در این مسیر باید جذابیتهای خلاقه، زیبایی شناسی و هنری نیز به آن اضافه شود تا به لحاظ اقتصادی نیز یک اثر بتواند دستاوردهایی داشته باشد.