به گزارش مردم فردا، 12 اردیبهشت سال گذشته بود که یک خبر باورنکردنی، کمی کاممان را تلخ کرد.
حسام محمودی، بازیگر جوان سینما و تلویزیون در 37سالگی درگذشت و حالا یک سال از رفتنش میگذرد. حالا در سالروز این اتفاق تلخ مروری خواهیم داشت بر چند مرگی که باورش برایمان دشوار است، روحشان شاد. با ما همراه باشید.
عارف لرستانی
روزهای پایانی فروردین 96 یکی از کمدینهای قدرنادیده از بین ما رفت. عارف لرستانی، مرد جذابی که شاید به جایگاه واقعیاش در عرصه تصویر نرسید و سکته قلبی او را کمدی ایران گرفت. بازیگر طنز سریالهای مهران مدیری جذابترین قابهایش را در «قهوه تلخ» و «شوخی کردم» ثبت کرد و امید داشتیم که درخشش را در دیگر آثار هم ببنیم اما حیف که ما را تنها گذاشت.
خسرو شکیبایی
شانزده سال گذشت؛ باورتان میشود؟ انگار همین دیروز بود که خبر آمد خسرو شکیبایی پر کشید. آن زمان نه تلگرام بود نه اینستاگرام. خبر پیامک شد و ناباورانه پذیرفتیم شکیبایی هم رفت. روحش شاد... رضای خانه سبز به قدری دلنشین بود که دوست داشتیم در هر خانه ایرانی یک شکیبایی داشته باشیم اما چه کنیم که روزگار، خوبها را از ما دریغ میکند.
ماهچهره خلیلی
ماهچهره خلیلی متولد زمستان 1355 بود که بازیگری در سینما را با فیلم «چشمان سیاه» و در تلویزیون با سریال «مختارنامه» آغاز کرد. این بازیگر محبوب در سریال دوستداشتنی «در چشم باد» نیز حضور درخشانی داشت و سالها به ایفای نقش در این عرصه پرداخت اما متاسفانه سرطان لوزالمعده در سال 1399 او را از جامعه هنر ایران دریغ کرد.
آرش میراحمدی
آرش میراحمدی متولد ۴ تیر ماه ۱۳۵۰ در استان فارس و فارغالتحصیل لیسانس رشته هنرهای نمایشی از دانشکده هنرهای زیبایی دانشگاه تهران بود که علاوه بر بازیگری، کار نویسندگی و کارگردانی هم میکرد. میراحمدی کارش را در دنیای تصویر در برنامه «نوروز ۷۲» با علی عمرانی و مهران مدیری آغاز کرده بود. او در برنامههای «خنده بازار»، «محله گل و بلبل» و سریال «بچه محل» هم ایفای نقش کرد. شهریور سال گذشته بود که آرش از میان ما رفت. مردی که همیشه میخندید و میخنداند.
عسل بدیعی
حضور موفق عسل بدیعی در فیلم «بودن یا نبودن» کیانوش عیاری به حدی تأثیرگذار بود که تمامی اهالی سینما معتقد بودند که یک ستاره جدید در سینما ظهور کرده است. او برای «دستهای آلوده» نیز تا مرز لمس سیمرغ بلورین رفت. از نکات جالب کارنامهاش اما سریال «تا صبح» بود که از شبکه پنج پخش میشد. دیدن زیبایی حسرتبرانگیز عسل بدیعی است در نقش پزشکی که هویت متمایزی از خانوادهاش دارد. او نیز در فروردین 92 پر کشید تا انگار سالهای اخیر با ناکامی و تلخی آغاز شده باشند.
مهرداد میناوند
آیدین سیارسریع برای مهرداد میناوند نوشته بود: "مرگ در ۴۵ سالگی مثل این هست که بین دو نیمه تعویض شدی. ولش کن مهرداد. حالا بنشین روی سکو و به بازی کسلکننده ما نگاه کن و مثل همیشه بخند." انگار اصل کلام همین است. مهرداد برای رفتن خیلی زود بود و اصلا نمیدانیم این کرونای لعنتی چه بود که آمد و ستاره متعصب نسل 98 و پرسپولیس را از ما گرفت.
مرتضی پاشایی
آبان امسال که بیاید تراژدی مرگ مرتضی 10 ساله خواهد شد. بهمن بابازاده، خبرنگار حوزه موسیقی درباره مرگ پاشایی مینویسد: "خوانندهای که زندگی و حیات هنریاش، فصل جدیدی از موسیقی پاپ ایران بعد از انقلاب را رقم زد و درگذشت تراژیک او، تا سالها با بُهت و حیرت از سوی جامعهشناسان مورد بحث و تحلیل قرار گرفت. مراسم تشییع پاشایی با حضور میلیونی دوستدارانش، نقطه مهمی در تاریخ موسیقی پاپ ایران شد و تأثیرگذاری اجتماعی پاشایی پس از فوتش، مسیری جدید در موسیقی پاپ پس از انقلاب را باعث شد."
آتیلا پسیانی
اوایل پاییز سال گذشته، جامعه بازیگری یکی از مهمترین ستونهای خود را از دست داد. آرتیستی توانمند، متشخص و بیحاشیه. درگذشت آتیلا پسیانی غمانگیز و تلخ بود و عصر جمعه پاییزی با روح و روانمان بازی کرد. هنرمند کم نظیری که ما را با کولهباری از خاطرات دوست داشتنی تنها گذاشت . او فقط 66 سال داشت و همچنان حالا حالاها میتوانست در دنیای بازیگری بیشتر بدرخشد. چرا در این سن و سال؟ فرزند جمیله شیخی اگرچه درس بازیگری را به خوبی از مادر یاد گرفت و در تمام این سالها به دور از حواشی در دنیای هنر ماندگار شد اما انگار برای رفتن به دیار باقی عجله داشت.
سیروس گرجستانی
چهارسال است که سیروس گرجستانی از میان ما پرکشیده و صاحب آن همه نقشهای متنوع دیگر در میان ما نیست تا به شخصیتی دیگر جان دهد. ۱۲ تیرماه سال ۱۳۹۹ بود که بازیگر سینما تلویزیون و تئاتر کشورمان به علت سکته قلبی درگذشت. نیم قرن فعالیت هنری او لحظههای ناب بسیاری را به ما ارزانی داشت. او از معدود هنرپیشههایی بود که هم در نقشهای جدی و هم در نقشهای کمدی و طنز به خوبی ظاهر میشد و مخاطب را با خود همراه میکرد. هم اخمهایش باورپذیر بود، هم خندههایش، هم تلخی نقشش به دل مینشست و هم شیرینیاش.
ارشا اقدسی
ارشا هنوز به چهل نرسیده بود. بدلکار حرفهای تلویزیون و سینما که حتی مدرک دکتری این رشته را نیز کسب کرده بود و از زندگی خیلی چیزهای بیشتری میخواست. از او همان چهره خندان همیشگی به یادمان میماند و حیف که زود از دستش دادیم. پیکر ارشا نیز در کنار پیمان ابدی، دیگر بدلکار خوب کشورمان که جانش را در راه سینما داد به خاک سپرده شد.
زهره فکورصبور
زهره فکور صبور بازیگری که نرسیده به ایستگاه ۴۴ سالگی، قطار زندگیاش متوقف شد، تنها ۲۰ روز تا سالروز تولدش فاصله داشت. روز خاکسپاری پیکر این بازیگر، جمع زیادی از هنرمندان و علاقمندان به وی حضور داشتند. پیکرش در میان بیتابی مادر و دیگر اعضای خانواده در قطعه هنرمندان به خاک سپرده شد و این پایان بازیگری بود به اسم زهره فکورصبور که همانند نامش صبور بود و آرام.
علی انصاریان
اما علی انصاریان؛ تکیهگاه امن مادرش بود و محبوب دل یک ایران. این قدر محبوب که در هر رنگی که به میدان میرفت رقبا تشویقش میکردند. او عاشق دوربین بود و به خواستهاش هم رسید. اجرا و بازیگری آخرین هنرنماییهای او در میدان زندگی بود و جوری از میان ما رفت که بهمن 99 را با کهنهرفیقش، مهرداد، تبدیل به تلخترین ماه تمام دورانها کردند.
فتحعلی اویسی
طاها افشین، منتقد سینما درباره مرگ فتحعلی اویسی مینویسد: جدای از همهی بازیهای خوبش در شهر قشنگ، آقای کاووسی چیز دیگری بود. مرد قد بلند علاوه بر طنازی ویژهای که برای کاووسی خرج میکرد، داشت شخصیت مدیری را بازی میکرد که اتفاقا غلو شده نبود و نمونهاش در جامعه ریخته بود. مدیران پر مدعا و همواره شکستخورده که فتحعلی اویسی نقش آن را با مهارت تمام، شیرین و طناز برایمان بازی کرد. اینها را گفتم که بگویم همیشه به یادت هستیم آقای قدبلند که اسمت یک «عینِ» وسط دارد. یادت بخیر که میخواندی: میزند باران به شیشه/ مثل انگشت فرشته/ قطره قطره، رشته رشته
رضا داوودنژاد
و اما داغ این روزهایمان رضاست. پسر عاشقپیشه «مصائب شیرین» که زندگی انگار دوست نداشت بخندد اما جنگید و جنگید تا آخرین تصاویرش هم با لبخند به یادمان بماند. رضا از خانوادهای میآمد که زندگیشان را در راه سینما خرج کردند. پسر باتعصبی که با قلب آبی از دنیای ما معمولیها رفت و حیف که زندگی گاهی اوقات چقدر اذیتمان میکند.