به گزارش مردم فردا،مشکلاتی که با اتمام تیتراژ سرجایشان هستند؛ این روند چنان جدی و وخیم شده که حتی کارگردانانی مثل محسن امیریوسفی که کم فیلم میساختند اما فیلمهای خوب و ایدهمحور داشتند هم سراغ کمدیهای سرهمبندی شده آمدند. امیریوسفی که طی دو دهه با «خواب تلخ»، «آتشکار» و «آشغالهای دوست داشتنی» کم کار اما در تیررس پسند منتقدان فیلم میساخت حالا با «قیف» بعد از مدتها به سینما بازگشته، فیلمی که فیلمنامهاش را با عطاران نوشته و خود عطاران در کنار عباس جمشیدی، غلامرضا نیکخواه و ... هم در آن حضور دارند. فیلم داستان یک موجود فضایی به نام قیف است که به دنبال پیدا کردن عشق به سیاره ما میآید و درست وقتی که دختر موردعلاقهاش را پیدا کرده توسط موجودی شیطانی ربوده میشود. باگذشت سالها او عشق قدیمیاش را پیدا میکند اما آن دختر زیبا حسابی پیر شده و دیگر حاضر به ازدواج نیست؛ آنهم در شرایطی که قیف زمان کمی برای ازدواج دارد؛ وگرنه درگیر نفرین سیاه میشود. فیلم موقعیتهای جالب و حسابشدهای ایجاد میکند که در کمدی و ایجاد مضامین کنایهدار موفق هستند اما جریان غالب سینمای ایران مبتنی بر کمدیهای سخیف، سطحی و پر از کنایههای جنسی، ایده خوب این فیلم را با خودش همراه میکند تا ظرفیتهای جالب فیلم نادیده گرفته شده و فیلم به سمت نادرستی برود. اصولاً چون کمدیهای فانتزی در سینمای ما کم و ساختشان پردردسر است امیدهای زیادی به خلاقانه بودن ایده «قیف» و اجرای یوسفی بسته شده؛ امیدهایی که تبدیل به ناکامی شد و فیلم از مرحلهای دیگر میشود همانچیزی که هر کارگردان دیگری هم سراغش رفته بود چندان تفاوتی نمیکرد. اقبال کم مخاطب به قیف، بهرغم حضور امثال عطاران، آن هم بعد از شکست کمدی قبلی این بازیگر یعنی «ویلای ساحلی» نشان میدهد دیگر صرف حضور یک بازیگر برای نجات فیلمی که ساختار درست و منسجم و فیلمنامه جذاب ندارد کافی نیست و قصه باید در دل خودش فرصت کافی برای شیرینکاری بازی را فراهم کند. شاید نفرین سیاه واقعی که عطاران این روزها درگیرش شده همین بازی در فیلمهای سطحی است که نه مخاطبپسند است نه منتقد پسند.