به گزارش مردم فردا،سه فیلم ملاقات خصوصی، موقعیت مهدی و علفزار نخستین فیلم های کارگردانانشان هستند که توانسته اند در رتبه اول تا سوم آرای مردمی قرار بگیرند.
این گزاره به درستی نشان می دهد که تراز رقابت در میان جوانان فیلم اولی است و مهمتر از آن اینکه، مخاطبان جشنواره نیز به این آگاهی رسیده و بیشترین استقبال ها را از فیلم های اول به عمل آورده اند. این شرایط سبب شده که فیلمسازان شاخص این دوره از جشنواره نظیر مسعود کیمیایی، رضا میرکریمی، کیوان علیمحمدی و بهروز شعیبی، عملا به گوشه رینگ رقابت هدایت شده تا رقابت اصلی میان فیلم اولی ها باشد.
این جریان طی سالیان اخیر، با شدت بیشتری همراه بوده است. جشنواره در ادوار مختلف خود، وقع چندانی به فیلم های اول نگذاشته است و بیشترین نگاه ها، به کارگردانان شاخص بود. اما از نیمه های دهه ۹۰، این پارامتر با تغییری محسوس، به نفع فیلمسازان اول چرخید و این فیلمسازان اول بودند که حجم بزرگی از غافلگیری های جشنواره را رقم می زدند.
این تفاوت، در دوره هایی که بخش فیلم های اول از سودای سیمرغ مستقل بود، چندان به چشم نمی آمد اما در دوره هایی که تمام آثار بخش رقابتی در عنوان سودای سیمرغ تجمیع شد، ورق رقابت به نفع فیلمسازان اول برگشت.
این رخداد را می توان از چند زاویه مورد بررسی قرار داد: نخست آن که جوانان کنونی فیلمساز، از دانش آکادمیک و تجربی بالاتری به نسبت نسل های قبلی خود برخوردار هستند. عمده این کارگردانان، پیشتر با آثار کوتاه یا مستند، فیلمسازی را تجربه کرده و بخش عظیمی از آثار درخشان تاریخ سینما را مشاهده کرده اند بنابراین به جز معدودی از آثار فیلم اولی، حجم قابل توجهی از آثار، در شکل اجرا، از تراز حرفه ای بالایی برخوردار هستند که در بسیاری از مواقع، به عنوان نقاط قوت آثار شمرده می شود.
نکته بارز دیگر به عدم قطبیت نگاه این فیلمسازان در کلیت ساختار فیلم برمی گردد. در نسل های قبلی، کارگردان، نقطه ثقل یک اثر سینمایی محسوب میشد که تمامی نگاه ها معطوف به او بود. امروز اما غالب کارها در قالب یک تیم منسجم به جلو پیش می رود و هسته اجرایی، از پرداخت سوژه و نگارش فیلمنامه گرفته تا شکل اجرا و کارگردانی، با مشورت ها و راهنمایی های فراوان از افراد صاحب نظر این حوزه صورت می گیرد هم چنان که در مورد هر سه فیلم اول آرای مردمی امسال، ردپای کار گروهی و خردجمعی دیده می شود و این، برگ برنده کارگردانان نسل جدید در قیاس با کارگردانان نسل های گذشته است.
نکته قابل توجه دیگر این بحث به انعطاف پذیری کارگردانان فیلم اول در مواجهه سوژه با رئالیسم بازمی گردد. نسل جدید، علاقه بسیاری به قصه گویی در قالب جامعه روز و آدمهایش دارد و برای رسیدن به این منظور، همواره در جستجوی سوژه های کمتر پرداخته شده و بکر است. این قدرت ریسک پذیری در کارگردانان نسل های قبلی کمتر دیده می شود و بسیاری از آنها بنا به موقعیتی که دارند، چندان علاقه ای به ریسک یا نگاه تجربی ندارند.
از همین روی، کارگردانان اول همواره در این سال ها جزو مهره های اصلی دریافت سیمرغ بوده اند. جشنواره فیلم فجر در طول ۳۹ دوره گذشته، تنها ۳ بار سیمرغ کارگردانی را در رقابت فیلم اولی ها با کارگردانان باتجربه، به سمت این جوانان حواله داده است. بار اول به دوره سوم برمی گردد که یدالله صمدی برای مردی که زیاد می دانست، سیمرغ بهترین کارگردانی را دریافت کرد. مورد دوم مربوط به دوره نهم است که واروژ کریم مسیحی برای پرده آخر موفق به دریافت سیمرغ کارگردانی شد و مرتبه سوم هم به دوره بیست و چهارم برمی گردد که سعید روستایی برای ابد و یک روز، موفق به دریافت این جایزه شد.
در این دوره که فیلمسازان اول، موفق شده اند با آثار خود، نبض اقبال مخاطبان و منتقدان را در دست بگیرند، این انتظار وجود دارد که سیمرغ بهترین کارگردانی، بار دیگر به سمت فیلم اولی ها متمایل شود.
حال باید تا جمعه منتظر ماند و دید که آیا جشنواره فجر در چهلمین دوره خود، برای چهارمین بار، سیمرغ کارگردانی اش را به یک فیلمساز اول خواهد داد؟