به گزارش مردم فردا،فینال لیگ برتر والیبان بانوان در حالی با قهرمانی باریج اسانس به پایان رسید که اشک ریختن مونا آشفته بازیکن ملی پوش این تیم بعد از کسب عنوان قهرمانی به شدت مورد توجه کاربران فضای مجازی قرار گرفت.
در همین خصوص با این بازیکن که علیرغم سن کم سابقه حضور در لیگ ترکیه را نیز در کارنامه دارد، گفتگویی انجام دادیم که طی آن نکاتی جالب از زندگی شخصی و حرفهای خود عنوان کرد.
*نگاهم به والیبال صرفا تفریح بود نه ورزش!
من متولد 13 دی 1379 در شهر گرگان هستم. از 8 سالگی والیبال را شروع کردم. حدود 14 سالم بود که به اردوی تیم ملی جوانان دعوت شدم. راستش را بخواهید من مثل همه نوجوانان فقط درس میخواندم و نگاهم به ورزش و خصوصا والیبال یک نگاه صرفا تفریحی بود نه حرفهای. تا اینکه در یک روز استعدادیابی مربیام اسم من و دو نفر از دوستانم را رد کرد. جالب اینجاست که هر دو نفرشان از من بزرگتر بودند و حضور در اردو را تجربه کرده بودند اما من اولین بار بود که دعوتم میشدم و عملا نمیدانستم کجا باید بروم، چه باید بکنم و چه اتفاقاتی قرار است بیفتد.
در آن اردو حتی لباس دوستم را قرض گرفتم و وارد شدم. مربیام به من گفته بود اگر میخواهی در اردو موفق شوی خودت باش و هر چیزی که بلد هستی نمایش بده. من هم همین کار را کردم و درست مانند روزهایی که با دوستانم دورهمی والیبال بازی میکردیم، با همان نگاه و بدون استرس زیادی در اردو بازی کردم. اتفاق جالب اینجا بود که از بین ما سه نفر فقط من انتخاب شد.
*چند پیشنهاد خارجی دارم
اینکه باید مدام بین اصفهان و گرگان در رفت و آمد باشم با توجه به سن کمی که داشتم برایم هضم نمیشد. شاید باورتان نشود منتها من حتی نمیدانستم که بانوان، تیم ملی والیبال دارند. از آن اردو به بعد کم کم مسیر زندگیام عوض شد و تمام وقتم صرف حضور در اردو شد.
همان سال با تیم دانشگاه آزاد قرارداد بستم که در لیگ برتر سوم شدیم. سال بعد هم در دانشگاه آزاد بودم و فرصت بیشتری برای بازی کردن پیدا کردم. سال بعد با تیم آبنوس قرارداد بستم که در این تیم جوان چهارم شدیم. این مسیر ادامه داشت تا اینکه دو فصل بعد به ترکیه دعوت شدم. سال گذشته به لیگ ایران برگشتم و با سایپا قرارداد بستم و امسال هم در خدمت باریج اسانس بودم. این دو سال اخیر هم چند پیشنهاد خارجی داشتم که جدیدترینش به روزهای اخیر برمیگردد منتها به خاطر آسیب دیدگی اخیرم فعلا تصمیم نهایی خود را نگرفتهام.
* با سایپایی ها آشنا و رفیق بودم
سال گذشته با سایپا قهرمان شدم و عنوان باارزشترین بازیکن مسابقات را کسب کردم و امسال دومین قهرمانیام را تجربه کردم که توانستم عنوان بهترین مهاجم قدرتی را به دست آورم و از این نظر همیشه خدا را شکر میکنم که به من توجه دارد.
قهرمانی با باریج اسانس در تقابل با تیم سابقم رقم خورد و این بازی حس خاصی برایم داشت. از حضور در سایپا خاطرات بسیار خوبی دارم و هنوز هم با دوستانم در این تیم ارتباط خوبی دارم. در بازی فینال هم به خاطر اینکه با تمام بازیکنان سایپا به لحاظ فنی و روحی آشنا بودم و همچنین حس بسیار نزدیک به آنها دارم اصلا استرس نداشتم و خیلی راحت بازی کردم.
من فکر نمیکردم بازیکن باریج اسانس شوم و در آخرین لحظه این تصمیم را گرفتم. تیم کاملا منسجم و آماده بود. تمرینات منظم داشتیم و همه چیز درست پیش رفت. به جرأت میگویم در هیچ تیمی اندازه ما همدلی وجود نداشت. بازیکنان ذخیره همیشه تشویقم میکردند به زمین انرژی مثبت میفرستادند و به نظر من بعد از برگزاری اردوهای مناسب و انجام تمرینات منظم این همدلی و اتحاد بود که قهرمانیمان را رقم زد.
* خیلی شب ها از درد خوابم نمی برد
سه هفته پایانی لیگ برایم بسیار سخت گذشت چرا که از ناحیه کتف دچار مصدومیت شدم و میخواستم هرطور شده خودم را در شرایط مسابقه نگه دارم. راستش را بخواهید نمیدانم چطور آسیب دیدم چرا که تمام این مدت درگیر تمرین و مسابقات بودیم و فرصتی برای اینکه خارج از این فضا برویم نداشتیم بنابر این هر اتفاقی برایم افتاده در جریان تیمی رخ داده است.
سه چهار سال پیش کتف من حدود 70 درصد دچار پارگی شد که با درمان کوتاه مدت به مسابقات برگشتم. امسال نیز همان آسیب قدیمی دوباره خودش را نشان داد که البته مطمئنم یک آسیب جدید نیز در کنارش رخ داده و باید ببینم تیم پزشکی در این خصوص چه نظری دارند.
این درد در دو هفته آخر لیگ به اوج خود رسید. به قدری که روی کتفم اسپری فلفل یا هر چیز دیگری میزدم که درد را حس کنم. یعنی حاضر بودم حین مسابقه هر نوع سوزشی روی کتف را تحمل کنم اما درد مانع حضورم در زمین نشود.
خیلی شبها از همین درد خوابم نمیبرد و حسابی اذیت شدم. به همین دلیل بود که پست گذاشتم و نوشتم همه چیز را به خدا گفتهام چرا که فقط خدا میدانست برای رسیدن به این جایگاه چه مسیری را طی کردهام و تنها دلیل اشکهایم بعد از قهرمانی نیز همین موضوع بود.
* میخواهم وارد رشته عکاسی شوم
پنج سال پیش بود که به خاطر حضورم در اردوهای مختلف یکسری مشکلات با مدرسه به وجود آمد و ناچار شدم موقتا از درس فاصله بگیرم. هدفم این بود که ورزش را دنبال کنم و هر زمان از 18 سال عبور کردم به صورت غیرحضوری درسم را ادامه دهم. از قضا هر چه زمان گذشت بیشتر درگیر والیبال حرفهای شدم تا اینکه پارسال توانستم آخرین سالی که از درسم باقی مانده بود را تکمیل کنم.
به همین دلیل احتمال اینکه امسال اردوی تیم ملی نروم تا بتوانم درسم را بخوانم بسیار زیاد است. ضمن اینکه از این فرصت استفاده می کنم و به خاطر آسیب دیدگیهایی که از نواحی زانو، کمر و کتف دارم این فرصت خوبی است که استراحت کنم و سالم به مسابقات برگردم. دوست دارم وارد رشته عکاسی شوم. این حرفه را خیلی دوست دارم. به خاطر علاقه و استعداد خوبی که در عکاسی دارم میخواهم تحصیلم را در این رشته ادامه دهم.
* ازدواج باعث پیشرفتم شد
خدا در همه زمینه ها مراقبم بوده و به من کمک کرده است. در حال حاضر متاهل هستم و بر خلاف بسیاری از بانوان ورزشکار ازدواج نه تنها مانع پیشرفتم نشد بلکه زمینه ساز این موضوع بود. همسرم جواد فیروزپور که خودش بازیکن والیبال ساحلی است درک بالایی از ورزش حرفهای دارد و به همین دلیل همیشه مشوق من بوده است. او همیشه به من انگیزه میدهد و در تک تک بازیها از آنالیز گرفته تا هرگونه مشاورهای مرا همراهی میکند.
* رقم قراردادها بسیار پایین است
تفاوت رقم قرارداد برای آقایان و بانوان آنقدر زیاد است که میتوان گفت والیبال مردان یک نوع محل درآمدزایی و شغل محسوب میشود اما والیبال زنان اصلا اینطور نیست. رقم قرارداد بانوان آنقدر پایین است که نمیتوان آن را اعلام کرد. همینقدر بگویم اندازهای است که فقط بتوانی هزینههای رفت و آمد و حضورت در مسابقات را پرداخت کنی. البته فکر کنم این مشکل فقط برای زنان والیبالیست کشورمان است چرا که در ترکیه اینطور نبود. آنجا به صورت حقوق ماهیانه پرداخت میشد. رقمش هم طوری بود که من سه سال پیش در ترکیه نزدیک به دو برابر رقم قرارداد فعلیام در ایران را میگرفتم.
* اسپانسرها تمایلی به هزینه کردن ندارند
بدیهی است که لازمه افزایش دستمزد ما علاوه بر توجه مسئولان فدراسیون، پررنگتر شدن حضور اسپانسرها است. خدا را شکر توجه مسئولین در این دوره بیشتر از هر زمان دیگری بود اما متاسفانه در مسابقات والیبال بانوان ایران اجازه حضور به تماشاگر داده نمیشود و اگر هم داده شود صرفا خانمها این اجازه را دارند.
حال نه تنها علاقه به تماشای ورزش در بین بانوان کشور زیاد نیست، بلکه حتی خانوادههای ما مثل پدر، برادر و همسرم نیز هنوز بازی من را از نزدیک ندیدهاند. علاوه بر عدم حضور تماشاگران، بحث عدم پخش زنده تلویزیونی مطرح است. وقتی تلویزیون مسابقات را پوشش نمیدهد بنابر این اسپانسرها دیده نمیشوند که به ازای آن حاضر به هزینه کردن شوند.