به گزارش مردم فردا،چندی پیش که یکی از مدیران محترم به واسطه یک برنامه تلویزیونی مهمان برنامهام بود سئوالی را طرح کردم که چرا در شرایط فعلی فرهنگ و هنر کشور تا این حد به حضور ستارهها و به اصطلاح سلبریتی ها خارج از حد بها داده میشود!؟ پاسخ گفت: «مدیران بالادستی اصرار دارند از وجودشان به هر شکل استفاده کنید و تاکید دارند این هنرمندان باعث میشوند که شاهد حضور موثرتری از تماشاگران برای شرکت در فعالیتهای هنری و البته توانمندی فعالیتهای خود باشیم.» البته بماند که بعد از ضبط برنامه ایشان خواستند در تدوین برای پخش نهایی این جمله را حذف کنیم که به احترامشان حذف کردیم!
سالهاست مدیران بالادستی با یک چرتکه انداختن ساده میپرسند این تالار اجرای کنسرت در سال چقدر درآمد دارد و در هر پاسخی که میگیرند لبخندی زده و با تمسخر میگویند از فرایند خلق اثر تا همه تولید و نهایتاً اجرا عدد ناچیزی است و باید به فکر درآمد سازی بیشتر و اصطلاحاً اقتصاد هنر باشید مهدوی افزود: همین موضوعی که به آن اشاره داشتم به خودی خود نشاندهنده رهاشدگی فرهنگ و هنری است که از نیمههای دهه هفتاد منجر به برخوردهای سلیقهای در این حوزه شده و شالوده کار از منطق و درایت عبور کرده و سطحینگری و مشتری مداری جایگزین آن شده است! این در حالی است که چنین رویکردهایی حتی در دهه شصت نیز وجود نداشت و اگر سختگیری در حوزه ممیزی اتفاق میافتاد نکات عقیدتی و تاکید روی اصالتها بود. طبیعتاً با تغییر اجتناب ناپذیر جریان حاکم بر نظام رسانهای تمام دنیا و ظهور و بروز انواع و اقسام ابزارهای رسانهای در فضای مجازی شرایط کمی فرق کرده و مسئولان فرهنگی هنری را با فرآیند جدیدی مواجه ساخته که نحوه مواجهه با آن دربرگیرنده نکات مهمی است. اگر بخواهیم این فرآیند را در حوزه موسیقی بررسی کنیم میبینیم، در دورهای جریان حاکم بر تولید، بازاریابی و فروش محصولات موسیقایی در خیابان لاله زار تهران متمرکز بود اما وقتی فضای مجازی گستردهتر شد، همین موسسات و شرکتها از لاله زار به دیگر مراکز شهر و شمال شهر نقل مکان کردند و شرایطی ایجاد شد که این موسسات تبدیل به مجموعههایی شدند که مدیریت موسیقی بدون دخالت آنها دیگر نمیتواند تصمیمگیری مستقلی داشته باشد. ماجرا به قدری از حد مجاز مشاوره بالا رفت که مدیران موسیقی کشور عملاً خلع سلاح شدند، در حالی که اگر آیین نامه در دفتر موسیقی پیرامون نحوه ارزیابی کیفی و نظارت محتوایی وجود میداشت شاهد استمرار این فرآیند غلط تا کنون نبودیم یا حداقل کمتر شاهد نابسامانی بودیم.
این نوازنده سنتور و ناشر موسیقی بیان کرد: متاسفانه طی سالها همچنان شورای پژوهشی توانمندی در کنار دیگر شوراها وجود ندارد. شرایطی که منجر به استمرار سلیقههای مدیریتی شد و با تغییر دولتها دائم به هم ریختن فضا را در پی دارد. متاسفانه اصل فرهنگ سلیقه دامنگیر شده و میتوان گفت اغلب مدیرانی که در این چارچوب قرار گرفتند چون میدانستند در دوره کوتاهی مدیریت فرهنگی یا موسیقایی را تجربه میکنند بنابراین سیاستهای مدیریتی را به سمتوسویی میبرند که عمدتاً متمرکز بر پولسازی است. پولسازی که طبیعتاً در فرآیند تولید آثار موسیقایی پاپ و تجاری متمرکز است که میتواند برای دولتها در قالب عنوان «سایر منابع» درآمدزایی داشته باشد. اتفاقاً در این شرایط است که شاید برخی از نهادهای نظارتی و حاکمیتی به دلیل همین ماجرای تزریق پول تصور کنند در این حوزه اتفاقات خوبی میافتد. سالهاست مدیران بالادستی با یک چرتکه انداختن ساده میپرسند این تالار اجرای کنسرت در سال چقدر درآمد دارد و در هر پاسخی که میگیرند لبخندی زده و با تمسخر میگویند از فرایند خلق اثر تا همه تولید و نهایتاً اجرا عدد ناچیزی است و باید به فکر درآمد سازی بیشتر و اصطلاحاً اقتصاد هنر باشید …!؟
مهدوی تصریح کرد: اعتقاد دارم بحرانی که امروز در حوزه موسیقی جدی وجود دارد، فقدان نظارت کیفی است که باعث شده در یک فرآیند معکوس موسیقی تجاری ۹۹ درصد از تولیدات و موسیقی جدی ۱ درصد از جریان کلی موسیقی را تشکیل بدهد. شرایطی که در بسیاری از کشورهای صاحب موسیقی برعکس آن فرآیندی است که به آن اشاره کردم. این موضوع بسیار خطرناکی است که امروزه تحصیلکردهها و دغدغهمندان موسیقی کنار گذاشته شدهاند و تبدیل به اقلیتهای جامعه موسیقی… آنچنان که در همین چارچوب برخیها با کمترین دانش موسیقایی جذب شرکتها و موسساتی شدند که حتی جدول جشنوارههای رسمی کشور را دراختیار دارند و پُر میکنند.
مهدوی در بخش دیگری از صحبتهای خود گفت: تجربه دو سال گذشته حضور در کرونا نشان داده که کنسرتهای آنلاین و موارد مشابهش آن طور که باید مورد استقبال مخاطبان قرار نگرفته است، بنابراین اگر بخواهیم مبنای برگزاری کنسرتها در ژانرهایی غیر از موسیقی پاپ را در این چارچوب قرار دهیم، قطعاً نگاه درستی نیست چرا که نمیتواند معیار درست و مناسبی برای ارزیابی این گونههای موسیقایی در شرایط فعلی باشد. اگر بدانیم که ریشهها واصالت ها و باورها میتواند زیربنای مناسبی برای تولید موسیقیهای تجاری باشد آن گاه شاید بتوان به ارتقا کیفی آثار موسیقایی نیز امیدوار بود. اما گویی اصل ماجرا به شکل دیگری است، و برخی از مدیران بخش خصوصی هستند که تبدیل به بازوهای پشت صحنه مدیران شدهاند. تهیه کنندگانی که سادهترین گزینهها را در شعر و ترانه و موسیقی انتخاب میکنند و به سراغ حمایت از موسیقی تفننی میروند که به اعتقاد من تماشاگرانش کمتر مخاطبان واقعی موسیقیاند، چون این تماشاگران به غیر از موارد استثنائی اغلب دنبال تفریح هستند که اگر بلیت هواپیما را هم چند برابر کنند حاضرند برای تفرّج خود پولهای زیادی را پرداخت کنند و ککشان هم نگزد.
متاسفانه بخش اعظمی از جامعه هنری کشور و حتی مخاطبان موسیقی کنار گذاشته شدهاند و این روند نگران کنندهای است که بیم آن میرود به زودی خیلی از مردم حتی مولانا، حافظ، سعدی و فردوسی و دیگر شاعران را فراموش کنند مهدوی با اشاره به برگزاری بسیار بیکیفیت اغلب کنسرتهای موسیقی پاپ کشورمان تصریح کرد: متاسفانه به واسطه بیتدبیری برخی از مدیران فرهنگی جریان اصلی موسیقی کشور در دامن سرمایهدارانی افتاده که به راحتی مبلغ گزافی را صرف هزینهها و پیش اجارههای بالای سالنهای کنسرت میکنند و اجراهایی را هم به مخاطب ارائه میدهند که حتی در قالب تجاری خود نیز دربرگیرنده کیفیتهای لازم نیست. گویا همدستی برخی سالنداران با شرکتها هر روز تنیدهتر و قویتر میشود و موسیقی را بیش از پیش یک هنر لوکس تفننی نگاه میکنند. چارچوبی که موجب شده بسیاری از هنرمندان تلاشگر و اندیشمند موسیقی در کنج انزوا برای اندیشههای به حق خود موسیقی تولید کنند. موسیقیهایی که به دلیل حاکمیت مطلق موسیقی تجاری در ایران شرایط مالی محکمی غیر از حمایتهای دولتی برای برگزاری کنسرتها ندارند. گویی همین موسیقی پاپ نه به معنی مردم وار یا موسیقی تجاری در ایران تبدیل به موسیقیهای تجملی شدهاند که فقط پولدارها و یک طبق خاص اجازه استفاده از این کنسرتها را داشته و سایر اقشار اجازه استفاده از این برنامهها را ندارند. این نگاه کاملاً مغایر با اساس و شعارهای انقلاب اسلامی است.
این کارشناس و مدرس دانشگاه کشورمان گفت: متاسفانه بخش اعظمی از جامعه هنری کشور و حتی مخاطبان موسیقی کنار گذاشته شدهاند و این روند نگران کنندهای است که بیم آن میرود به زودی خیلی از مردم حتی مولانا، حافظ، سعدی و فردوسی و دیگر شاعران را فراموش کنند. حتی نگران فراموشی افشین یداللهی ها و قیصر امین پورها و شعرای معاصر هستم. نگران فراموشی نسلی هستم که برای زنده نگه داشتن موسیقی درست از جان مایه گذاشتند، اما امروز برخی از افرادی جانشین آثارشان شدهاند که بی هیچ ملاحظه کرامت حقیقی موسیقی ایران را خدشه دار کردهاند. بدون تردید کسی منکر ارائه درست و اصولی موسیقی پاپ و موسیقی سرگرم کننده نیست اما نه اینکه این موسیقی تبدیل به جریان قالب موسیقی کشورمان شده باشد. جریانی که واقعاً سطح موسیقی ایران را پایین آورده و لازم است وزارت ارشاد و صداوسیما و دیگر نهادهای مرتبط برای جلوگیری از یک بحران جدی در حوزه موسیقی اقدامات مهمی را انجام دهد تا شرایط برای اجرای دیگر آثار موسیقایی نیز فراهم شود. به راستی چرا فرهنگسراها که جای امن و مطمینی برای اهالی موسیقی در سطوح مختلف بود چند سالی با تغییر مدیریتهای زیاد سالنهایش پُر از خالی است!؟ به اعتقاد من به نظر میرسد متولیان امر برایشان مهم نیست هنر و موسیقی ناب و پاکیزه در اولویت است و نباید همچون زبان پارسی که همه جوره کمتر توجهی و تهاجم داخلی و خارجی میشود رهایش کرد.