به گزارش
مردم فردا،محسن هاشمی در روزنامه اعتماد نوشت: یکی از معضلات ، هزینه کردن میلیاردها تومان از بودجه برای سیاهنمایی، تخریب و هتاکی علیه مدیران و کارشناسان و دلسوزان در دولتهای قبلی به عنوان جنگ نرم بوده است، در حالی که قرارگاه مشابه این جریان در آلبانی، همین کار را برای ضربه زدن به نظام و با بودجه دشمن انجام میدهد.
رهبر انقلاب بارها و بارها در سخنان صریح خود بر لزوم رعایت اخلاق، پرهیز از سیاهنمایی و تخریب تذکر داده و اخیرا نیز اختصاص بودجه به جهاد تبیین را کار غلطی دانستند، اما باز هم قلب واقعیت، تقطیع و تحریف ادامه دارد.
یکی از مواردی که این جریان در ماه گذشته و با وجود گذشت 6 سال از رحلت آیتالله هاشمیرفسنجانی، بهصورت گسترده علیه ایشان و خانواده به بهانه صحبتهای فائزه انجام داد، تخریب و اهانت نسبت به آیتالله با کلید واژه «لقمه حرام» بود. در حالی که پس از تخریبهای جریان دولت نهم علیه آیتالله هاشمیرفسنجانی، آیتالله خامنهای در نماز جمعه 29 خرداد سال 1388، با تصریح بر اینکه این سخنانشان بخشی از نماز محسوب میشود و عادت به نام بردن از شخصی را در خطبههای نماز ندارند تاکید کردند:
«آقای هاشمی را همه میشناسند. من شناختم از ایشان مربوط به بعد از انقلاب و مسوولیتهای بعد از انقلاب نیست؛ من از سال ۱۳۳۶ - یعنی ۵۲ سال قبل- ایشان را از نزدیک میشناسم.آقای هاشمی از اصلیترین افراد نهضت در دوران مبارزات بود؛ از مبارزین جدی و پیگیرِ قبل از انقلاب بود؛ بعد از پیروزی انقلاب از موثرترین شخصیتهای جمهوری اسلامی در کنار امام بود؛ بعد از رحلت امام هم در کنار رهبری تا امروز. این مرد بارها تا مرز شهادت پیش رفته. قبل از انقلاب اموال خودش را صرف انقلاب میکرد و به مبارزین میداد. اینها را جوانها خوب است، بدانند. بعد از انقلاب ایشان مسوولیتهای زیادی داشت: هشت سال رییسجمهور بود؛ قبلش رییس مجلس بود؛ بعد مسوولیتهای دیگری داشت. در طول این مدت هیچ موردی را سراغ نداریم که ایشان برای خودش از انقلاب یک اندوختهای درست کرده باشد. اینها یک حقایقی است؛ اینها را باید دانست. در حساسترین مقاطع ایشان در خدمت انقلاب و نظام بوده».
یا بعد از اتمام دولت سازندگی رهبری فرمودند هیچکس برای من هاشمی نمیشود. اما متاسفانه برای تخریبگران، شهادت رهبر انقلاب در خطبه نماز، نیز بازدارنده اقدامات تخریبی و هتاکیهایشان نیست.
شاید بتوان این نوع نگاه ماکیاولی به سیاست و عبور از مرزهای اخلاقی، قانونی و شرعی را یکی از مهمترین ریشههای مشکلات امروز دانست. اما بعضی از رسانهها در نقدی مشترک به یادداشت قبلی من مدعی شدند که محتوای یاداشت بنده نادرست بوده چون در ایران، بیش از 90 درصد بودجه قانونی و اختیارات در کنترل رییسجمهور و دولت است و رییسجمهور و دولت آن مسوول همه اتفاقات و مشکلات است.
اگر این سخن سال گذشته و قبل از به قدرت رسیدن آقای رییسی گفته میشد، شاید میتوان آن را حمل به عدم آشنایی و اطلاع کرد اما امروز که در آستانه یک سالگی تنفیذ ریاست جمهوری آقای رییسی هستیم، آیا دوستان میتوانند چنین ادعایی کنند؟! و اگر این ادعا درست است چرا دولت نتوانسته در این یک سال، دستاورد مهمی را برای رضایت مردم به دست بیاورد؟ در حالی که صحبت از تعدیل اقتصادی در دولتهای گذشته با حملههای تخریبی مواجه میشد گرانیهای بیرویه در 400 قلم کالا به اسم جراحی اقتصادی که فشار کمرشکنی را بر مردم به ویژه طبقات متوسط به پایین وارد میکند، ناشی از اختیارات دولت است یا به دلیل چندین مورد از جمله تحریمهای بینالمللی و مشکلاتی که دولت فقط بخشی از آن است؟
وزیر اقتصاد تایید کرد دولت آقای رییسی با ذخایر مناسب ارز به صورت اسکناس کار خود را شروع کرده، آیا چند برابر کردن ذخایر ارزی نقد در سال 1400 نسبت به سال 1392 را نباید جزو وضع موجود به حساب آورد؟ مناسب است دوستان رسانهایها و سایبریها که دست باز دارند از اصل انصاف و عدالت حتی در مورد دشمنان که بارها مورد تاکید مقام معظم رهبری نیز قرار گرفته پیروی کنند.
برای ریشهیابی صحیح وضعیت امروز جامعه باید به گذشته بازگردیم و تلاش نکنیم که همه موفقیتها را به یک فرد و گروه خاص نسبت داده و دیگران را فقط در شکستها و مشکلات شریک کنیم. بعضی جریانها که امروز، بیشترین سهم را از قدرت و مسوولیت در جمهوری اسلامی دارند در گذشته کمترین نقش را در مبارزه و تحقق این دستاورد داشتهاند و متاسفانه در حالی که انقلاب را به صورت انحصاری در خود میبینند، مبارزین نهضت و پیشکسوتان جهاد و شهادت را متهم به انواع و اقسام صفات منفی میکند. حال پرسش این است که اگر به دنبال بانیان وضع موجود میگردیم، خود انقلاب و نظام جمهوری اسلامی، مهمترین دستاورد است که با حدود چند دهه مبارزه به دست آمده، اگر این دستاورد مثبت است پس چرا از بانیان آن تقدیر نمیکنید. اگر به پیامها و سخنان امام خمینی (ره) معمار کبیر انقلاب اسلامی بازگردیم، با کلیدواژهای راهگشا مواجه میشویم.
«متحجرین» از نگاه امام جریانی هستند که در روزهای سخت مبارزه، کنج عافیت برگزیده و به عنوان اینکه فعالیت اجتماعی و مبارزه برای اعتقادات اسلامی، جزو اولویتها و بلکه کل برنامه آنان نیست، نه تنها کمکی به مبارزین و انقلابیون نمیکردند بلکه به شیوههای مختلف آنان را تضعیف و تکذیب مینمودند. اگر انتخاب این روش یک تشخیص طبیعی و احساس تکلیف بود، باز هم سخنی نبود اما شاهد هستیم امروز همانها که مخالف حضور اجتماعی و سیاسی دینداران برای تحول در شرایط کشور بودند، امروز نیز به نوعی دیگر همان ترجی بند را تکرار و با مقدس کردن حکومت، بازهم هرگونه اصلاح و تحولخواهی را نفی میکنند.
نگاهی گذرا به تاریخ انقلاب اسلامی، از حدود 20 سال قبل از پیروزی انقلاب اسلامی و در دهه 40 نشان میدهد. در زمانی که در دوران خفقان مجلات مکتب تشییع، انتقام، بعثت و کتابهایی چون سرگذشت فلسطین یا کارنامه سیاه استعمار، امیرکبیر یا قهرمان مبارز با استعمار نوشته و توزیع میشود، افرادی با مبارزه مبنایی به زندانهای طویلالمدت محکوم میشدند. آنها به دنبال عدم دخالت دین در تحولات اجتماعی و سیاست و به قول خود تربیت نیروهای مذهبی و .... بودند و حتی به قیمت قطع رابطه با پیشکسوتان مبارزه از جمله آیتالله خامنهای تمام شد. اما با ظاهر شدن علایم پیروزی و تثبیت انقلاب اسلامی، به تکاپو افتاده به دنبال کسب انتفاع و امکانات بودند.