به گزارش
مردم فردا،داستان این فیلم که اقتباس از رمانی با همین نام می باشد، روایتگر سقوط هولناک هواپیمای مسافربری حامل اعضای تیم ملی راگبی اروگوئه و خانواده هایشان که مقصد نهایی آن ها شیلی بود می باشد. این حادثه در سال 1972 اتفاق افتاد و این گروه به مدت 72 روز در قلب یخچال های طبیعی کوه های آند به طرز فاجعه باری زنده ماندند و تنها اندکی از این مسافران از این سقوط جان سالم به در بردند.
نکته بسیار جالب توجه در مورد این فیلم، حضور بازیگرانی می باشد که بسیاری از آن ها تجربه اول بازیگری و مقابل دوربین قرار گرفتن را داشتند و به خوبی توانستند از پس این چالش بسیار سخت برآیند.
این فیلم توسط یک راوی (با نقش نوما) که از مسافران همان هواپیما می باشد و شخصیت اصلی فیلم نیز است روایت می شود و این شیوه روایت توانسته است به فیلم رنگ و لعاب مستند گونه را بدهد که تاثیرگذاری این حادثه هولناک را دو چندان می کند.
عمل داوطلبانه و قهرمانانهی همین شخص نیز برای بیرون آوردن گروه از زیر بهمن هم به خراشی کوچک روی پایش منجر میشود و همین خراش، به شکلی طعنهآمیز، او را از پادرمیآورد! نجات نهایی بازماندگان هم نهایتا پس از مرگ او و با تلاش ناندو (آگوستین پادرلا) رخ میدهد.
نقاط قوت:
شاید در ابتدا این ژانر فیلم و قصه اش اندکی تکراری به نظر برسد اما چیزی که «انجمن برف» را از دیگر آثار مشابه خود متمایز ساخته است شیوه روایت قصه و شخصیت پردازی های قوی است. به طور مثال گریز های اندک فیلنامه به گذشته شخصیت های فیلم و حال و هوای آن ها ساعاتی قبل از پرواز، شیوه نشان دادن هولناک و بی رحمانه لحظه سقوط هواپیما که به جرات می توان گفت در چند دهه اخیر کم نظیر بود و تعداد زیاد بازماندگان در لاشه هماپیما و ... از تفاوت های این فیلم با دیگر آثار مشابه خود در این ژانر می باشد.
در این فیلم همه ی شخصیت ها به طور یکسان و برابر در پیش برد داستان نقش دارند و نه فقط کاراکتر های اصلی. بحث های شخصیت ها داخل لاشه هواپیما هنگامی که از شدت گرسنگی به ستوه آمده اند و در صدد خوردن گوشت دوستان درگذشته ی خود هستند و تضاد عجیبی که درباره انسانیت و قانون با بقای خود دارند و بحث از اخلاقیات از نقاط درخشان فیلمنامه است.
صحنه سقوط بهمن روی خرابه ی هواپیما درست در همان زمانی که بازماندگان از امید و آرزوهایشان صحبت می کنند بسیار هولناک و تاثیرگذار است. موسیقی مایکل جاکینو و فیلمبرداری پدرو لوکوئه نیز به نوبه خود و در مواقع حساس توانسته بود مخاطب را به طرز شگفت انگیزی با خود همراه کند.
نقاط ضعف:
هر چند این فیلم از بهترین های چند دهه اخیر در این ژانر می باشد اما خالی از نقاط منفی نیز نمی باشد.
بایونا قبل از اینکه ما را به درون سقوط وحشتناک هواپیما پرتاب کند که با جزئیاتی شوکهکننده ارائه میشود، زمان کمی را برای معرفی مسافران نگون بخت آن و اعضای خانوادههایشان اختصاص میدهد. هواپیما در حین سقوط (علی رغم سکانس تاثیرگذار) از هم جدا میشود و سرنشینان آن نیز بلافاصله متلاشی و یا به شدت مجروح میشوند.
در برخی موارد هم ریتم فیلم اندکی کند می شود و سکانس های تکراری پیاده روی مسافران در برف و یخبندان فیلم را از حالت حادثه ای و ماجراجویانه خارج می کند. البته می توان این ایراد را ناشی از تایم بالای فیلم (بالای 2 ساعت و نیم) دانست.
در مورد شخصیت پردازی ها نیز فقط به جز موارد اندک باقی افراد درگیر در ماجرا آنچنان پیشینه و گذشته ای را به ما معرفی نمی کنند و باعث عدم همراهی ما با تمامی شخصیت های هواپیما می شود.
این فیلم تفاوت هایی نیز با اصل حادثه دارد که برای دراماتیک کردن ماجرا در فیلمنامه تغییراتی در آن ایجاد شده است.
به هر روی این فیلم با تمامی نکات منفی و مثبتش از فیلم های قابل بحث و مهم سال 2023 بر پایه ی یک داستان تراژیک واقعی می باشد که کارگردان به خوبی توانسته است معنا و مفهوم امید داشتن را در سکانس هایی پایانی فیلم به مخاطبان تزریق کند و آن ها را با خود همراه سازد.