به گزارش
مردم فردا، این در حالی است که این شغل به علت حساسیت و خطرپذیری بالا، قابلیت فراوانی برای طراحی قصههای جذاب در ژانرهای اکشن، جنایی و البته سیاسی در اختیار فیلمسازان و سریالسازان قرار میدهد و میتواند دستمایه تولید محصولات تماشاگرپسند زیادی شود.
مجموعه تلویزیونی «رخنه» را میتوان جزء معدود آثاری دانست که در رسانه ملی با این سوژه ساخته و پخش شده است. شخصیت اصلی این اثر، باز هم مانند بادیگارد حاتمیکیا، محافظت از یک شخصیت علمی را برعهده دارد که این بار واجد شباهتهایی قابلتوجه به شهید محسن فخریزاده معاون وزیر دفاع در دولت حسن روحانی است؛ کسی که اهمیت قابلتوجهی در برنامه هستهای و پیش از آن موشکی ایران داشت و در سال 99 با حمله تروریستی رژیمصهیونیستی به شهادت رسید. به همین دلیل و از آنجا که رخنه روی قصهای کمابیش کمترگفتهشده و فضاهای کمتردیدهشده درباره محافظها دست گذاشته، برای مخاطب تلویزیون از جذابیت مناسبی برخوردار است و میتواند بخش زیادی از مخاطبان را با خود همراه کند. داستان، شخصیتها و اتمسفر سریال در بخشهایی از آن که جزئیات و خردهداستانهای مرتبط با محافظت از شخصیت را نمایش میدهد، جذابیت بیشتری دارد و برای تماشاگران دیدنی است. در برابر بخشهای ذکرشده، این سریال در بخشهای دیگر، مایههای جاسوسی بیشتری دارد و به تلاشهای واحدهای ضدجاسوسی دستگاه اطلاعاتی برای مقابله با تروریستها بازمیگردد که البته شخصیت محافظ هم به علت سابقه امنیتی، جزئی از این تلاشهاست.
آنچه در این بخشها پیش چشم تماشاگران قرار گرفته، شباهتهای قابلتوجهی به برخی سریالهای دیگر جاسوسی در سالهای اخیر نظیر «خانه امن»، «تمامرخ»، «گاندو» و «محرمانه» دارد. در این فصول است که مجموعه رخنه هم از حیث قصه، هم از حیث فضا و مهمتر از حیث شخصیتها، برای مخاطبان تلویزیون تکراری به نظر میرسد. این نقطه ضعف بزرگ سریال است که ممکن است برخی تماشاگران را حتی در تمیز آن از برخی محصولات یادشده دچار مشکل کند. مجموعه تلویزیونی رخنه البته احتمالا به اقتضای خواستههای کارفرما یا فضای شکلگرفته در دو سه سال اخیر مجموعههای مذکور، برای بیان برخی حرفهای اقتصادی خصوصا توجه به تولید ملی، شعاری عمل کرده و مستقیمگویی میکند. به نظر میرسد فیلمنامهنویس از تکنیکهای روزآمد در نگارش فیلمنامه جاسوسی استفاده زیادی نکرده و ترجیح داده به شکلی سرراست، ایدههای یادشده را در دیالوگها بگنجاند.
این تکنیکهای کهنه را میتوان در روایت انگیزه، شیوه و جزئیات ترور نیز یافت. گویی نویسنده به جای طراحی پیرنگ پیچیده و کمترشنیدهشده، ترجیح داده همان قصههای گذشته را که در آثار سالهای قبل دیده میشد، بازروایت کند. در مقابل آنچه از فیلمنامه و اتمسفر سریال گفته شد، چند هنرپیشه اصلی با تجربه کافی از نقشآفرینی در ژانر اکشن و جاسوسی و البته درک درست از شخصیت و زمینه تولید اثر، بازیهای خوبی به جا گذاشتهاند. نادر فلاح بازیگر نقش اول سریال، درحالیکه پیش از این در اثر خصوصیات چهرهاش، بیشتر برای ایفای نقشهای منفی شناخته میشود، بهخوبی حالات صورت یک شخصیت مثبت اما مورد اتهام را که گرفتار مشکلات خانوادگی است، تصویر میکند و در عین حال، با نگاه خود استرس درونی بیپایان شخصیت را به مخاطب میرساند.
رامتین خداپناهی دیگر بازیگر اصلی سریال هم نقش دانشمند شاخص را که بیوقع به مسائل امنیتی خودش، بیشتر به منابع انسانی توجه میکند و حتی اخلاقیات خاص خود را دارد، چه در لحن و چه در نگاه، بهخوبی درآورده است. در کنار آنها، شمایل جالب بهرام ابراهیمی در نقش فرمانده حفاظت همراه با صدای خاص و زنگدار این بازیگر که با بازی قابل قبول او تکمیل شده، از این شخصیت نیز کاراکتر متفاوتی ساخته که گویی طراحی خاصتری نسبت به دیگر شخصیتها دارد.
براساس آنچه گفته شد، روشن است که نقش کارگردان در هدایت این هنرپیشهها انکارناپذیر بوده، خصوصا آن که به خلاف روال معمول صحنههای اکشن تلویزیون، در صحنههای درگیری سریال رخنه که تمپوی مناسبی دارد، کارگردان توانسته استاندارد اجرا را حفظ کرده و از تبدیل شدن این صحنهها به کمدی، پیشگیری کند. درصورتیکه این سریال از فیلمنامهای پیچیدهتر و با ایدههایی جذابتر بهره میبرد و بیش از نسخه حاضر، بر امر حفاظت متمرکز میشد، به یقین نتیجه جالب توجهی از آب درمیآمد.