به گزارش
مردم فردا،همهی شخصیتها هم حق داشتند و هم با اشتباههایشان میخواستند مسیر خود را بسازند؛ هر چند که اتوبوسهای سرنوشت آنها را در جایی دیگر پیاده میکرد.
از طرف دیگر، مسائل روان با ظرافت تمام میان فیلمنامهی قدرتمند اثر تنیده شده بود. بهنام با مردانگی مخدوش و ماهی با زنانگی مخدوش جذب هم شده بودند. مرد پدر نداشت و زن مادر. مرد میخواست ادای یک مرد مقتدر را در بیاورد و زن میخواست برای همه مادری قدرتمند باشد.
کنترل لحن، کارگردانی متناسب و هوشمندانه، استفاده از لوکیشنهای تازه ( مثل پردیس)، بازیهای خوب و به اندازه، تناسب قصه و نلغزیدن به دام احساساتگرایی صرف یا مکانیکی شدن روایت، نقاط قوت کار بودند. استفاده از «علیرضا داودنژاد» در نقش آقای زرباف یک غافلگیری بزرگ بود و او در این نقش درخشید. «احترام برومند» هم در نقش مادر آلزایمری عالی ظاهر شد.
بازیگران مکمل یعنی «سحر گلدوست» ، «پدرام شریفی» ، «نسرین نصرتی» ، «پوریا رحیمی سام» ، «رضا بهبودی» ، «رایان سرلک» و «کاظم هژیرآزاد» در نقشهای خود به اندازه و درست ظاهر شدند. «هدی زینالعابدین» در بهترین بازی زندگیاش ماهی را با همهی پیچیدگیهای درونیاش به زیبایی تصویر کشید. بغضها، چشمها، خشم و حیرانیها و عشق پنهان در نینی چشمانش درخشان بود.
«پارسا پیروزفر» هم در یکی از بهترین نقشهای کارنامهاش، بهنام را با خودشیفتگی، استیصال ، مهر و عجز و سرگردانی و پریشانیهایش برای ما به تصویر کشید.
آیدا پناهنده و ارسلان امیری با فیلمنامهی درخشان در انتهای شب توانستند بخش خاموش مخاطبان ایرانی را به وجد بیاورند. آنها نشان دادند که با هنر، سواد و احترام به مخاطب میشود سلیقهی آنها را ارتقا داد. اثر محترم و زیبایشان، ما، تنهاییهایمان، بغضهای نشکسته و جامعهی غمین کنونیمان را به تصویر کشید و در یادمان ماندگار شد.