به گزارش
مردم فردا،مجید مولایی تهیه کننده، کارگردان و فیلمنامه نویس سینما و تلویزیون معتقد است: در مورد سریال جیران هم که انتقادات معطوف به مناسبات تاریخی است و اینکه «جیران قبل از مرگ امیر کبیر وارد کاخ شده یا بعد از مرگ او» و یا اینکه «آیا ناصر الدین شاه بعد از دستور مرگ امیر کبیر دچار دگرگونی حال و بد احوالی زیاد میشود یا خیر؟» باید بگویم که بهتر است اجازه بدهیم که نویسنده بر اساس قواعد درام این مسائل را رتق و فتق کند و خیلی به تاریخ، متعهد نباشد چرا که خود تاریخ نگاران هم گاهی نظرات ضد و نقیض داشتهاند.
بخشهایی از صحبتهای مولایی را بخوانید.
یکی از چالشهای جدی در ساخت آثار نمایشی تاریخی، انتظارات و انتقاداتی است که به تفاوت داستان اثر با اصل تاریخ میپردازد. اساسا فیلمساز تا چه حدی میتواند این انتظارات را برآورده کند؟
در ایران حدود صد و اندی سال است که سینما قدمت دارد و نزدیک به شصت سال است که سریال ساخته میشود و از همان ابتدای کار مورخین و فیلمسازان فعال در این حوزه، در باره اینکه «آنچه شما نشان میدهید با واقعیت متفاوت است» دچار چالش شدهاند. اصولا حوزه نمایش یک اقتضائاتی دارد که اجازه نمیدهد نعل به نعل یک واقعه تاریخی به زبان نمایش بازگو شود و همین موضوع چه در ایران و چه در خارج از کشور محل بحث است. البته معمولا فیلمسازان، توجه چندان زیادی به حرفهای مورخین نداشتهاند و معتقدند به دلیل اینکه مورخین کمتر با ساختار درام و دراماتیزه کردن یک واقعه تاریخی آشنایی دارند، ما کار خودمان را میکنیم.
یک اشارهای به سریالهای تاریخی خارجی داشته باشیم. پایبندی به اصل تاریخ در آثار نمایشی خارجی به چه صورت است؟
در سریالی مثل بازی تاج و تخت قصه، مشخص میکند که کاراکترها مربوط به چه دوران زمانی هستند و میشود این سریال را تاریخی دانست. اما ممکن است برخی معتقد باشند که این سریال، تاریخی نیست چون داستان آن برگرفته از تخیل نویسنده است و یک داستان فانتزی دارد و کشورهایی که سریال دربارهشان صحبت میکند، وجود تاریخی نداشتهاند. به طور کلی میتوان گفت که هر سریالی که به گذشته ما میپردازد، میشود در گونه سریالهای تاریخی آن را جای داد.
مسیری که نتفلیکس در ساخت سریالهای تاریخی طی میکند، شکاف بین اثر تاریخی و اصل تاریخ را بیشتر میکند و به سمت و سویی میرود که نگاهش به سریالهای تاریخی، کاملا با نگاههای رایج و سنتی متفاوت است. نتفلیکس، پیشتر یک سریال کرهای به نام امپراطور تولید کرد که ژانر وحشت را به آن اضافه کرده بود و برای ۳۰ سال آینده خود یک استراتژی تعریف کرد که بر اساس آن معتقد بود من کاری به تاریخ ندارم و اصولا تاریخ را به مثابه یک ابزار میبینم که باید جای خود را در این استراتژی پیدا کند. مثلا این اعتقاد را داشتند که آمریکاییها و کاناداییها پس از جنگ ویتنام از چشم بادامیها میترسند و حالا اگر بخواهیم سریالی با ژانر وحشت کار کنیم، آن را در فضای کره میسازیم و در همان سریال تاریخی، یک داستان معمایی جنایی به آن اضافه کردند و خیلی به اصل تاریخ کاری نداشتند.
یا بعد از آن، سریال تاج که مربوط به الیزابت دوم است را کار کردند. در زمان پخش این سریال، وزیر فرهنگ بریتانیا، از نتفلیکس ابتدا بابت این سریال که تماشاگران زیادی دارد و درباره ملکه ساخته شده، تشکر کرد و از آنها خواست که فقط در ابتدای پخش سریال این جمله را اضافه کنند که روایت این سریال عین واقعیت و تاریخ نیست. اما مدیر محتوای نتفلیکس گفت که ما چنین تعهدی به شما نداریم و قطعا مخاطبان ما این فهم را دارند که در حال تماشای یک قصه هستند نه یک مستند تاریخی.
ما در بین آثار تاریخی فیلمسازان ایرانی هم شاهد تفاوتهای داستان فیلم با اصل واقعه تاریخی هستیم. برای مثال در کارهای مرحوم علی حاتمی این مورد به وضوح قابل مشاهده است. درباره آثار نمایشی تاریخ ایران بگویید.
در کشور ما اساسا داستان فرق میکند و ما مسیر دیگری را در ساخت سریالهای تاریخی در پیش گرفتیم. چه سریالهایی با موضوع تاریخ صدر اسلام و چه کارهای مرحوم علی حاتمی در پیش از انقلاب و پس از انقلاب. اساسا سریالی که نعل به نعل توانسته یک واقعه تاریخی را نمایش دهد، وجود ندارد.
قبل از انقلاب ما یک تعداد فیلم مانند ستارخان، سلطان صاحبقران و سریالهایی مانند آتش بدون دود داشتیم و همان موقع هم این انتقادات به مرحوم حاتمی میشد و او میگفت که «من متعهد به تاریخ نیستم بلکه متعهد به درام هستم و روایت خودم را از تاریخ بیان میکنم» و این حرف را پایه ریزی کرد که من فیلمسازم و نگاه خودم را به تاریخ دارم. با این نگاه در سلطان صاحبقران وقتی امیرکبیر کشته میشود، جمشید مشایخی با حدود ۴۰ و اندی سال نقش ناصرالدین شاه را بازی میکند و یا بعدها در سریال امیرکبیر سعید نیکپور، ایرج راد نقش ناصرالدین شاه را بازی میکند. اما وقتی به تاریخ مراجعه میکنیم، میبینیم که ناصرالدین شاه حدود ۱۸ سال سن داشته که دستور قتل امیرکبیر را صادر کرده است. حالا دیگر شاید تماشاگر این کنکاش را نداشته باشد که چرا ایرج راد و یا جمشید مشایخی با این سن و سال این نقش را بازی کردهاند.
این روزها سریال عاشقانه جیران در حال پخش است که به روایت قصه جیران و ناصرالدین شاه میپردازد. درباره نقدهای وارد شده به این سریال در خصوص تفاوت داستان جیران با اصل تاریخ زمان قاجاریه، چه نظری دارید؟
قبل از این هم اشاره کردم که قرار نیست یک کار نمایشی که یک جنبه سرگرمیسازی هم دارد و باید در آن اقتضائات درام هم رعایت بشود، نعل به نعل به تاریخ وفادار باشد. ما فیلم مستند تاریخی نمیسازیم. هیچکدام از محققین هم برای بررسی یک مقطع تاریخی، به سراغ آثار نمایشی نمیروند که از آنها مستند تاریخی استخراج کنند.
وقتی از رعایت اقتضائات درام صحبت میکنم باید اشاره کنم که در سریال موفق پیکی بلایندرز که روایتگر زندگی یک قوم کولی است که مشغول خرید و فروش اسب و مواد مخدر اند، شاهد کاراکترهای واقعی و موقعیتهای واقعی هستیم. اما در این سریال هم، این قوم با چرچیل، ارتباط و مناسباتی نداشتهاند که سر دسته گروه به ملاقات چرچیل برود، در حالی که بنا به اقتضاء درام، این مراودات در سریال انجام میشود.
در مورد سریال جیران هم که انتقادات معطوف به مناسبات تاریخی است و اینکه «جیران قبل از مرگ امیر کبیر وارد کاخ شده یا بعد از مرگ او» و یا اینکه «آیا ناصر الدین شاه بعد از دستور مرگ امیر کبیر دچار دگرگونی حال و بد احوالی زیاد میشود یا خیر» باید بگویم که بهتر است اجازه بدهیم که نویسنده بر اساس قواعد درام این مسائل را رتق و فتق کند و خیلی به تاریخ، متعهد نباشد چرا که خود تاریخ نگاران هم گاهی نظرات ضد و نقیض داشتهاند. ضمن اینکه چه تضمینی وجود دارد که تاریخ مکتوب عین واقعیت باشد و کسی تحت تاثیر شرایط و طبق سفارشات و تحت تاثیر تصور و فهم خودش آن را نگارش نکرده باشد. بنابراین به نظرم اینکه بگوییم سریال جیران نعل به نعل تاریخ نیست نقد درخوری نیست.