به گزارش
مردم فردا،نزاع میان صداوسیما و وزارت فرهنگوارشاد اسلامی بر سر نظارت و صدور مجوز به ویاودیها، مربوط به امروز و دیروز نیست. ماجرا به زمانی باز میگردد که تلویزیون دیگر نتوانست محتوای سرگرمکنندهای بسازد، مخاطبان خود را تا جایی از دست داد که حتی پیمان جبلی هم به صورت رسمی آن را پذیرفت و زمانی که این اتفاق رخ داد، شبکه نمایش خانگی توانست از برنامههای تلویزیون پیشی بگیرد و در برابر صدا و سیما قد علم کند، در نتیجه بسیاری از تهیهکنندگان و کارگردانهایی که دیگر نمیتوانستند با قواعد سلیقهای صدا و سیما کنار بیایند به سوی شبکه نمایش خانگی حرکت کردند.
در واکنش به این اتفاقات، سازمان صدا و سیما تلاش کرد تا اعطای مجوز در این بخش را هم به دست بیاورد تا به نوعی رقیب خود، یعنی شبکه نمایش خانگی را با این ترفند حذف کند اما هدفش فقط حذف بود و ابدا هیچ تلاشی برای بهبود کیفیت آثار تولید شده تلویزیون نکرد.
تقریبا اوایل تابستان ۱۳۹۹ بود که اعلام شد برای جلوگیری از سریال سوزی، تا اطلاع ثانوی سازمان سینمایی حق صدور مجوز جدید برای پخش سریال را ندارد، اما خبرها از شدت گرفتن اختلافات بین صدا و سیما و وزارت ارشاد بر سر نظارت بر شبکه نمایش خانگی حکایت داشت. حدود یکسال و نیم پیش و در مهر سال ۹۹، عادل فردوسیپور اعلام کرد که میخواهد برنامه «۹۹» را روی آنتن شبکه نمایش خانگی ببرد. برنامهای که مجوز خود را از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دریافت کرده بود اما در لحظههای آخر اعلام شد که مجوز خود را باید از ساترا دریافت میکرده است به همین دلیل این برنامه نتوانست در زمان مقرر پخش شود.
سلیقههای شخصی که از جانب ساترا روی پلتفرمها اعمال میشود باعث شده ذائقه مخاطبان تغیییر کند و به سمت ماهواره بروند
این ماجرا و دعوا کماکان ادامه داشت تا در نهایت نظارت بر شبکهنمایش خانگی به ساترا واگذار شد. ساترایی که زیر نظر صداوسیما بود و طبیعتا هدفش این بود که هوای صداوسیما را داشته باشد، قدرت بیشتری میخواست و برای رسیدن به این قدرت، هرکاری انجام داد و حتی تا مرز ابطال مجوز پلتفرمها هم پیش رفت و دلیلش هم بسیار مشخص است، عدم توانایی در ساخت برنامه با کیفیت و عدم توانایی در رقابت با ویاودیها.
این ماجرا تا جایی پیش رفت که سعید مقیسه رییس ساترا، به ۱۲ اقدام ساترا علیه پلتفرمهای متخلف اشاره کرد و خواستار نظارت بیشتر بر پلتفرمها یا بسته شدن آنها شد.
به همین بهانه و برای بررسی عملکرد ساترا در مواجهه با شبکه نمایش خانگی، سراغ مهدی صباغ زاده کارگردان، فیلمنامهنویس، تهیهکننده، پخشکننده و تدوینگر رفتیم که در ادامه میخوانید.
ما با معضلی به نام اعمال سلیقه شخصی در سینما، تلویزیون شبکه نمایش خانگی مواجه هستیم، آثار زیانبار این ماجرا چیست؟
من اساسا با فعالیت پلتفرمها مخالفم، چون لطمات زیادی را به سینما وارد کرده است. دلیلش هم این است که با پولهای هنگفت و سرگردان توانسته اکثریت هنرمندان سینما را به خود خود کند و این موضوع باعث شده تا دست سینما خالی شود. این موضوع حتی باعث شده تا هنرمندان پاسخ کارگردان را هم ندهند و اگر هم میپذیرند که در اثری بازی کنند، دستمزدهای هنگفت ۳ یا ۴ میلیارد تومانی میخواهند و با این وضعیت اقتصادی و فروش سینما و این موارد هزینههای تولید با فروش فیلمها به هیچوجه جور در نمیآید.
البته باید به این نکته هم اشاره کرد که شبکه نمایشخانگی، ویژگیهایی نیز برای شبکه نمایشخانگی دارد، به طور مثال صاحبان اثر میتوانند آثار خود را به پلتفرمها بدهند و صاحب درآمد شوند، به نوعی اشتغالزایی برای هنرمندان هم هست چون تلویزیون توانایی حمایت از سینما و شبکه نمایشخانگی را ندارد و نه تنها کمک نمیکند، بلکه در حال تلاش است تا پلتفرمها و سینماها را هم تعطیل کند. حالا نمیدانم هدف صداوسیما از این کار چیست؟ میخواهد همه رقبا را حذف کند تا مخاطبان تلویزیون را تماشا کنند و معضل اصلی این است که نمیتواند این کار را انجام دهد به مرور زمان برنامهسازان و برنامهها از تلویزیون حذف میشوند، در نتیجه مخاطبان به سمت ماهواره میروند.
در واقع این سلیقههای شخصی که از جانب ساترا روی پلتفرمها اعمال میشود باعث شده ذائقه مخاطبان تغیییر کند و به سمت ماهواره بروند.
من فکر میکنم تمام این هجمههایی که به سینما و شبکه نمایشخانگی وارد میشود، یک پشت پردهای دارد که متاسفانه ما هم آن را نمیدانیم
تلویزیون میخواهد روی همه چیز تسلط داشته باشد اما هر روز مخاطبانش را از دست میدهد و حتی پیمان جبلی هم این موضوع را قبول دارد و از طرفی هم شبکههایی که پیش از این افتتاح شده یکی یکی در حال تعطیل شدن است. صداوسیما وقتی نمیتواند شرایط را برای خودش مساعد کند، چگونه میخواهد روی شبکه نمایش خانگی هم نظارت داشته باشد؟
ماجرا این است که سازمان، سیاست لازم را ندارد و افرادی که به آنها سمتی داده است، توانایی تولید فیلم و سریال مناسب برای سازمان را ندارد و بودجه سازمان صرف افرادی میشود که هیچ کاری نمیکنند و فقط سرمایه را هدر میدهند. اتفاقا چون نمیتواند کاری انجام بدهد از سینما حمایت نمیکند و به شبکه نمایش خانگی فشار میآورد و نکته ماجرا هم همین است، کسی که نمیتواند خودش و افراد سازمانش را هدایت کند، چگونه میتواند بقیه را هدایت کند؟
وزارت ارشاد برای رسیدگی به این تاسیس شده که چه کسی چه کاری را چگونه انجام دهد وقتی ما قوانین بازی را به هم بریزیم نتیجه چنین آشوبی میشود که هیچکس سر جای خودش نیست.